loading...

دانلود سریال

دانلود سریال

بازدید : 365
سه شنبه 19 آبان 1399 زمان : 7:37

20 فیلم ارزشمند که می‌توانید به بچه‌های خود نشان دهید
1
-
9
-
2 کیلو

در فیسبوک به اشتراک بگذارید

آن را توییت کنید

در Pinterest به اشتراک بگذارید
بعضی اوقات می‌خواهیم برخی آموزه‌ها ، یادگیری‌ها یا ارزش‌های لازم برای زندگی و زندگی روزمره را به فرزندان خود انتقال دهیم ، اما مطمئن نیستیم که چگونه این کار را انجام دهیم. حداقل این که برخی از فیلم‌ها می‌توانند کمک بزرگی به این مأموریت دشوار کنند ، زیرا از طریق داستان‌های خنده دار یا لمس کننده ، تصاویر رنگارنگ و چشمگیر و شخصیت‌های دوست داشتنی ، می‌توانیم این آموخته‌ها را به کودکان منتقل کنیم و آنها را به سال برسانیم سوالات مهم

Bright Side لیستی از فیلم‌ها تهیه کرده است که می‌تواند چیزهایی درباره زندگی ، چه بزرگسال و چه کودک به ما بیاموزد.

1. کیریکو و جانوران وحشی
20 فیلم ارزشمند که می‌توانید به بچه‌های خود نشان دهید
© Kirikou و وحوش / Les Armateurs
این فیلم فرانسوی داستان پسری آفریقایی را روایت می‌کند که به لطف شجاعت و حیله گری زیاد خود ، به روشی خنده دار و لطیف با شر مبارزه می‌کند. این فیلم به لطف موسیقی متن زیبا و دیالوگ دوست داشتنی خود موفق به آموزش درسهایی در عشق به زندگی و طبیعت ، همدلی ، آزادی و عدم وجود تشریفات اجتماعی می‌شود.

تبلیغات

تبلیغات

2. بیلی الیوت
© بیلی الیوت / تصاویر جهانی
این فیلم انگلیسی که در سال 2000 منتشر شد ، تمایل طاقت فرسای کودک به ما را نشان می‌دهد تا در برابر عدم تحمل و تعصب افراد اطرافش برقصد. این داستان ارزشهایی مانند اهمیت خانواده ، شجاعت ، پشتکار ، تعقیب رویاها ، دوستی ، فداکاری و مهمتر از همه شکستن کلیشه‌ها و تعصبات را منتقل می‌کند.

3. عجب
© Wonder / Lionsgate
Wonder (به انگلیسی: Wonder) فیلمی‌در سال 2017 است که بر اساس کتاب همنام Raquel Palacio ساخته شده است. این داستان پسری کوچک به نام آگوست را روایت می‌کند که از ناهنجاری صورت ناشی از بیماری به نام سندرم Treacher Collins رنج می‌برد. برای اولین بار ، "آوگی" باید به مدرسه برود و با انتقاد و اظهارنظرهای سو همکلاسی‌های خود روبرو شود. اما او در این روند تنها نخواهد بود ، از حمایت بی قید و شرط خانواده و معلمانش برخوردار خواهد بود.

شجاعت قهرمان کوچک این داستان به ما درس تحمل ، احترام ، خودسازی و حمایت از خانواده را می‌آموزد.

تبلیغات

تبلیغات

4. قهرمانان
© کامپونز / مورنا فیلم
این فیلم اسپانیایی داستان مربی بسکتبال را روایت می‌کند که باید به افراد دارای معلولیت ذهنی آموزش دهد که این ورزش را در حکمی‌که توسط قاضی وضع شده است انجام دهند.

این فیلم ما را با شوخ طبعی و حساسیت به دنیای معلولیت می‌برد و به ما نشان می‌دهد که همه ما متفاوت هستیم ، همچنین اهمیت همدلی ، یادگیری از اطرافیان و لذت بردن از ماجراجویی مهم نیست. نتایج حاصل شود.

5. آوازها
© خوانندگان طراح / میراماکس فیلم
این فیلم واقعیت خشن دانش آموزان ساکن در یک مدرسه شبانه روزی را به ما نشان می‌دهد. این به ما می‌آموزد که چگونه آموزش را مدیریت کنیم ، و از همه مهمتر ، به ما امکان می‌دهد که یک کر کودک زیبا را که آهنگ‌های زیبایی اجرا می‌کند گوش دهیم. از طریق این داستان ، می‌توان در مورد حرفه ، اراده ، دوستی و اهمیت انجام کاری که در زندگی دوست دارد بیشتر یاد گرفت.

6. رامونا و بزوس
© Ramona and Beezus / 20th Century Fox
رامونا دختری باهوش ، بامزه ، جسور و مدبر است. او عادت کرده است که در مرکز توجه خانواده اش باشد ، اما همچنین در هنگام اخراج پدرش می‌تواند از تمام مهارت‌های خود برای نجات آنها استفاده کند.

این فیلم که اقتباسی سینمایی از کتاب Beezus and Ramona است ، در حالی که اهمیت برادری ، نبوغ و آزادی خلاق و تخیلی کودکان را به ما نشان می‌دهد ، ما را به طور مداوم لبخند می‌زند. همانطور که بیزوس در فیلم می‌گوید: "متفاوت بودن ، شخص بودن و رنگ آمیزی خارج از خطوط به درد نمی‌خورد."

7. سام من سام هستم
© من سام / سینما نیو لاین هستم
سام من سام هستم فیلمی‌با بازی شان پن و داكوتا فانینگ است كه مبارزه شدید یك پدر معلول ذهنی را برای حفظ حضانت دخترش به ما نشان می‌دهد. طرح داستان ، اهمیت خانواده ، دوستی ، خودسازی و کنار گذاشتن تعصبات را به ما می‌آموزد.

8. همسایه من توترو
© Tonari no Totoro / Studio Ghibli
همسایه من توترو یک کلاسیک برای بزرگسالان و کودکان است ، زیرا ما را به دنیایی از معصومیت ، عشق و طبیعت منتقل می‌کند. ماجرا از آنجا شروع می‌شود که دو دختر با پدرشان به یک جامعه کوچک روستایی نقل مکان می‌کنند تا به مادرشان که در بیمارستان است نزدیک تر شوند. تاریخ نیاز به سازگاری ، ارزش برادری ، اهمیت بازی نمادین ، ​​تماس با طبیعت و آزادی را که کودکان باید در آن کشف کنند ، به ما نشان می‌دهد.

تبلیغات

تبلیغات

9. زندگی خنده دار تیموتی گرین
© زندگی عجیب تیموتی گرین / تصاویر والت دیزنی
داستان تیموتی این است

این شوهرای آمریکایی آخرعاقبت نداره بیارحمت قلی دارم شصت زارازایالت سفلی
بازدید : 402
سه شنبه 19 آبان 1399 زمان : 7:37

20+ اثبات اینکه برای داشتن کیف مد روز مجبور نیستید به فروشگاه بروید
1
-
2
-
820

در فیسبوک به اشتراک بگذارید

آن را توییت کنید

در Pinterest به اشتراک بگذارید
یک کیف اصلی کاملاً ظریف بر فردیت صاحب آن تأکید می‌کند. البته ، شما می‌توانید به دنبال چیزی اختصاصی در مجموعه مارک‌های معروف باشید ، اما در این صورت باید بیش از حقوق این لوازم جانبی پرداخت کنید. قهرمانان مقاله ما راه دیگری را طی کردند و کوله پشتی ، کیف و کیف منحصر به فردی را با دستان خود ایجاد کردند.

ما در Bright Side دوست داریم به کارهای دست ساز نگاه کنیم ، زیرا هرکدام اصالت خالق را نشان می‌دهند. به نظر می‌رسد که طراحی بسیاری از مدل‌های کیف به همان سختی نیست که در نگاه اول فکر می‌کنید.

"من فقط یک کیسه تاس درست کردم! من از دو نوع چرم و یک چشم شیشه استفاده کردم "
© beastmancaravan / Imgur
"من یک تی شرت بزرگ مردانه جدید داشتم و می‌خواستم از آن کیف کتاب درسی درست کنم. این چیزی است که آن را داد "
© XxPetersonxX / Imgur
تبلیغات

تبلیغات

"من یک کیف چرمی‌کریسمس برای دوست دخترم درست کردم که بسیار جالب است. امیدوارم خانومه خوشش بیاد "
© unknown_user / Imgur
"کیسه‌‌‌ای با گلدوزی و حلقه کلید جغد. این اولین کیف است که خودم درست می‌کنم "
© Southernmooncreations / Imgur
"من برای خواهرم کیف هری پاتر دوختم"
© LittleWonder84 / Imgur
تبلیغات

تبلیغات

"من برای تولد یکی از دوستانم کیف بدون دندان درست کردم"
© KingMush / Imgur
"من یک کیسه اورک دوختم"
© چرم ساز / ایمگور
"برای مدت طولانی ، من فکر این را داشتم که خودم چیزی بدوزم و از فروشگاه بیرون بیایم نه با کیسه‌‌‌ای که در هر زمان ممکن است پاره شود ، بلکه با یک کیسه بسیار عالی. من انجام دادم"
© AliceDaimon / Pikabu
تبلیغات

"همه می‌دانند که گربه‌ها عاشق کیف هستند ، بنابراین من یکی را برای خودم بافتم." - "شبیه گربه در کیسه است"
© AppleandMango / Imgur ، © thirsty4u / Imgur
"من خودم کیف کردم و سعی کردم روی آن پری دریایی بکشم"
© Itsinmybag / Imgur
"من یک حلقه ریسمان جوت داشتم ، با آن کیسه‌‌‌ای درست کردم: رویای جیب بری. خاردار و تیز است ، اما آنها می‌گویند که به زودی شن و ماسه می‌شود "
© Swetiktik / Pikabu
تبلیغات

تبلیغات

"شوهر محبوب من از این واقعیت رنج می‌برد که" من همه کارها را برای همه انجام دادم "و هیچ کاری برای او انجام ندادم. او از من خواست کیف برایش درست کنم.‌هان شوهر راضی شوهر خوبی است. امروز او با کیف جدیدش به محل کار رفت "
© KiPHandmade / Pikabu
"اگر کار نمی‌کردی چه کاری نمی‌کردی؟ پس از تعویض روکش صندلی‌ها ، من تکه‌های میکرو مخمل 2 رنگ داشتم ، بنابراین یک کیف ساحل دوختم. این کاربردی ، جادار است ، و بیشتر از این ، شن و ماسه و آب به آن نمی‌چسبند "
© Dingus.cats / Pikabu
"من یک کیف آرایش چرمی‌به عنوان هدیه تولد دوست دخترم درست کردم"
© Imortaldraco / Imgur
تبلیغات

تبلیغات

"من فقط یک کوله پشتی چاپی ریک و مورتی شخصی سازی کردم! عالی نیست ، اما خوشحالم که توانستم آن را انجام دهم "
© quitecrafty / Imgur
"مدتها بود که بدنبال این کیف می‌گشتم ، یکی را پیدا نکردم ، بنابراین تصمیم گرفتم خودم آن را درست کنم. دوستان گفتند من دیوانه ام. به نوعی ، آنها حق داشتند: من هزینه زیادی برای همه مواد و ابزار پرداخت کردم ، اما من آن را دوست داشتم "
© mausylaura / Imgur
"من این کیف را خودم به عنوان هدیه برای یک دوست درست کردم و از نتیجه کار بسیار خوشحالم! نمی‌توانم صبر کنم تا این هدیه را به او بدهم "
© DalekLover0518 / Imgur
تبلیغات

تبلیغات

"من کیسه‌‌‌ای از گلوله‌های نخ بافته شده از سفارشات دیگر بافتم. من از نتیجه بسیار راضی هستم! "
© Ebenholz95 / Imgur
"من اولین کیفم را درست کردم! برگشت پذیر است و دارای جیب است "
© dinoqueen16 / Imgur
"من یک کوله پشتی نه چندان کوچک قلاب بافی کردم"
© DelBearO / Imgur
"من این کیف دستی را برای مسابقات بین المللی دست ساز طراحی کردم و برای اولین بار پس از 4 سال به فینال رسیدم!" - "من یک مرد هستم ، اما حتی دوست دارم این کیف را داشته باشم!"
© لیزی / پیکابو ، © Art2D2 / پیکابو
دوست دارید کدام یک از این کیف‌ها را بخرید؟ یا شاید شما می‌دانید چگونه خودتان چیز اختصاصی ایجاد کنید؟

20 فیلم ارزشمند که می توانید به بچه های خود نشان دهید
بازدید : 548
جمعه 8 آبان 1399 زمان : 0:40

- در سینماها: شارلوت در 17 سالگی -
دومین ویژگی کبکر سوفی لوراین بسیار بیشتر از یک فیلم "روی سن" ، یک ویژگی آمریکایی در مورد عشق اول نوجوان است. از طریق ماجراهای شارلوت ، یک معتاد عاطفی در انکار که توسط دو بهترین دوست خود پشتیبانی می‌شود ، کارگردان سرگرم کننده است که از زاویه دید معکوس می‌کند ، مانند شخصیت‌های خود در شورش از نگاه مردان ، زنان و جامعه. .

پس از اولین جدایی عاشقانه خود ، شارلوت موافقت می‌کند تا دوستانش آوب و مگان را در بهترین راه حل ممکن همراهی کند: فروشگاه بزرگ اسباب بازی در وسط یک منطقه صنعتی ، نوعی آشیانه غول پیکر که به نظر می‌رسد فقط پسران در آن تکامل می‌یابند. هر جذاب به محض استخدام ، ورود به یک جهان جادویی است ، پر از تخیلات و احتمالات. بازی‌های اغواگری بین دختران و پسران مانند یک باله یکدیگر را دنبال می‌کنند و شارلوت خود را به قلب (و بدن) خود می‌بخشد. اما به زودی شایعه "دختر آسان" گسترش یافت. در حالی که فرانسیس رسماً اغواگر گروه مردان است ، اما همان آزادی مایه سرزنش و آمیخته با شرمساری است كه به شارلوت اشاره می‌شود.



دختری آسان
خشمگین از این بی عدالتی ، شارلوت سپس ردپای لیسیستراتا ، شخصیت کمدی یونانی ارسطوفان که به جنگ بین اسپارتا و آتن پایان داد ، و اعتصاب جنسی برای زنان را آغاز کرد ، که منجر به تولد دوباره او می‌شود. جادوگری و همچنین س questionال از بازی‌های قدرت در گروه. او با این ژست تصادفاً این لحظه شورش صمیمی‌را در داستانی ثبت می‌کند که ژست جمعی را به یک نیروی سیاسی تبدیل می‌کند. این فیلم با دیالوگ‌های گزنده و تخیل سخیف خود چیزی کمتر از یک سفر آغازین به فمینیسم ارائه نمی‌دهد ، و به زنان جوان آزادی را ارائه می‌دهد که خود آنها در وهله اول اغلب آن را انکار می‌کنند - و همچنین یک زرادخانه کاملاً خنده دار دیالکتیکی که می‌تواند برای همه مفید است این موضوع در مورد مخالفت با دختران و پسران یا اجرای مجدد جنگ جنسیت نیست ، زیرا آنها اساساً همه خواسته‌های یکسانی دارند ، بلکه باید سیستم اخلاقی را که در آن فعالیت می‌کنند و آنها را تماشا می‌کنند زیر سوال ببرید.

به دور از استاندارد بودن زمان ، این فیلم بخشی از ثبت معاصر و طبیعت گرایانه نیست ، بلکه بیشتر شبیه یک داستان بی انتها است ، با سیاه و سفید مبهم ، ارجاعاتش به کالاس (که ما آن را با اشتیاق گوش می‌دهیم) شارلوت) ، چه گوارا (بت مگان) یا زن شگفت انگیز (لباسی که سحر خجالتی را متحول خواهد کرد). سوفی لوراین کارگردان و کاترین لگر ، نویسنده همکارش ، قصد داشتند افسانه‌‌‌ای زنانه و جنگی متناسب با دختران نوجوان مدرن ، کنجکاو ، باهوش و با صدای بلند ابداع کنند. اگر جنگ آنها انقلابی نباشد ، فقط به دلیل سبک بودن و دامنه عمدی محدودش ، بیشتر طنین انداز می‌شود. شارلوت در سن 17 سالگی که توسط سه بازیگر زن برجسته حمل می‌شود ، تفسیر خود را از کمدی نسلی ، هرگز روان و مورد انتظار ، ارائه می‌دهد که دارای قدرت و قدرت دختران است.

قیمت انواع دیزل ژنراتور‌ها
بازدید : 568
جمعه 8 آبان 1399 زمان : 0:40

- ژان دوجاردین: "چیزهای انفرادی همیشه با من صحبت کرده اند" -
او این را با لبخند به عقب می‌گوید ، ژان دوژاردین خود را بازیگری می‌داند که "دوست دارد خودش را لرزاند". درک کنید ، یک کمدین که وضعیت سوپراستار او ، با یا بدون قاعده ، طعم بازی را تغییر نداده است. برای ماندن در آزادی ، شخصی که از یک شخصیت موج سوار (بریس دو نیس) به اسکار بهترین بازیگر (The Artist) اسکار رفت با سینماهای دیگر آزمایش کرد: وسواس و بازگشت به حیوان در Le Daim توسط کوئنتین دوپیو (در افتتاحیه دوازدهم دوازدهم ، در سینما در 19 ژوئن ارائه شد) ، ماجرای دریفوس که توسط رومن پولانسکی (J'accuse) دیده شد ، قبل از بازگشت - بالاخره - به عامل محبوب OSS 117. بین هر نمره ، وسوسه گرفتن کوچه عقب برای تعلق دوباره. توسط آرتور سرف ، ژان ویک چاپوس و رافائل کلیرفوند.

به نظر می‌رسد که کلمه "عمل" شما را ناراحت می‌کند؟
نه ، اما آن چیز عجیب و غریب را پیدا می‌کنم ... این نوید واژه "عمل" است که می‌تواند من را دچار تنش کند. عجیب ، شما هرگز واقعاً نمی‌خواهید این کار را انجام دهید. ما می‌خواهیم احساس کنیم ، می‌خواهیم در یک فیلم حضور داشته باشیم ، اما لزوماً این کار را مانند یک کار انجام نمی‌دهیم. عملکرد در مقابل سی و پنج نفری که شما را تماشا می‌کنند طبیعی نیست. بنابراین ، همه مراسم کوچک تجارت ، "عمل! موتور "یا" درخواست شد! "، هنوز هم سوال است. قول بزرگی ، اما نمی‌دانم اگر عملی شود ، نمی‌دانم که این کار شدید خواهد بود. بگذار با سرعت خودم بروم. آزادی واقعی ، شما آن را به ویژه در شکافی که بین دو نقش وجود دارد ، در لوکس داشتن گزینه‌‌‌ای برای ادامه یا توقف ، می‌یابید.

بدون اینکه خط داستانی پشت آن را فاش کنیم ، می‌توان گفت که Le Daim وسواسی را که یک مرد می‌تواند برای کت داشته باشد ، بیان می‌کند.
این داستان وسواس بسیار درست است: گاهی اوقات ما یک کت یا کت می‌اندازیم ، آن را می‌فروشیم ، اما یک کت ، آن را نگه می‌داریم. من از شما چیزی نمی‌دانم اما کت‌های من همه آنها را دارند. چرمهای شما ، آنها را نمی‌فروشید ، آنها را نمی‌بخشید. شما آنها را دوست دارید ، حتی می‌توانید با آنها بحث کنید. با کوئنتین ، ما در این شیرینی فروشی (Le Murat ، Porte Auteuil ، شانزدهم پاریس) ملاقات کردیم و پنج دقیقه طول کشید. او فقط به من گفت ، "پس تو برو ، این داستان یک پسر خواهد بود که همه چیز را برای کت بالا می‌اندازد. کوئنتین ، او جذاب است ، او یک چشم انداز دارد. علاوه بر این ، او این وسواس را دارد که هرگز حرفه‌‌‌ای نشود. او می‌تواند با کار خود بسیار وحشیانه رفتار کند و همه چیز را به پرواز در بیاورد. خوب است ، نادر است ... من هم می‌خواهم خودم را تکان بدهم (sic).
کوئنتین دوپیو ، او دیدگاهی دارد و این وسواس را دارد که هرگز حرفه‌‌‌ای نشود. "

آیا تجربه یک فیلم با کوئنتین دوپیو برای یک بازیگر خاص است؟
در حال حاضر ، این یک کوتوله با دوربین نیست. و مثل ویرایشگر می‌دود. همانطور که پیشرفت می‌کند ، او از قبل می‌داند که چه چیزی را به عنوان خودآموزی منتقل می‌کند ، چگونه این کار را خرد می‌کند ... شما می‌بینید که او با دوربین کوچک سونی خود در حال گردش است و اغلب ، سه نفر در یک اتاق هستیم: ، مهندس صدا و من. او همه را از صحنه بیرون می‌کند ، اما باحال ، به علاوه: "لطفا از شر مهر بی بی خلاص شوید! "تیراندازی با او مانند نوعی کارگاه تحقیقاتی به نظر می‌رسد که هرگز احساس بازی در آن ندارید. بسیاری از صحنه‌ها در یک برداشت انجام می‌شود. بدون بداهه ، همه چیز در بالادست بسیار نوشته شده است. اگر احساس کند بیش از حد بازی می‌کنید می‌تواند یک صحنه را بعد از پنج ثانیه قطع کند. (او تقلید می‌کند) «نه! متوقف شد این TF1 مورد شماست! "با او استخوان بگیرید ، تمام آتش خاموش است. من می‌خواستم روی دفتر ثبت روانپزشکی کار کنم ، اما بدون اینکه زیاده روی کنم. آدمهای تنها همیشه با من صحبت کرده اند. به روزهای One Guy، One Girl برگردم و دوست داشتم به تنهایی بازی کنم. شما به ظاهر چیزهای معمولی بازی می‌کنید ، اما مانند یک حیوان. شما دوباره میمون می‌شوید.

من قبلاً وقتی در فیلم گوستاو کرورن و بنوئت دلپین بازی می‌کردم ، احساس خوبی دارم ، در حال ساختن یک شخصیت با وسواس موفقیت بودید. آیا این یک ثبت است که سازندگان فیلم شما را به خوبی تصور می‌کنند؟
قطعاً یک پسر عموی در روانپزشکی وجود دارد ، اما شخصیت I Feel Good به عنوان وسیله‌‌‌ای برای گفتمان دلپین و کرور در مورد جامعه عمل می‌کند. من خودم را وسواس هم می‌دانم. اغلب از طریق ذخیره سازی انجام می‌شود. هنگامی‌که همه چیز با من کنار گذاشته شد ، من آن را به عنوان یک صرفه جو در زمان می‌دانم. انگار نظم من مرتب است. با همسرم می‌توانیم عصرها را بسیار مرتب کنیم. وسواس ، قبل از این ، او می‌تواند از طریق چیزهای دردناک تر مانند تمایل به صدمه زدن به خود بسیار بد یا اغلب احساس گناه ... من خیلی راحت در این ثبت نام. همچنین وقتی شروع به بازسازی صحنه‌‌‌ای از یک فیلم می‌کنم که چندین بار در تختخوابم بازی می‌کنم ، به نظر می‌رسد. مغز بارها و بارها گفتگوها را ادامه می‌دهد و وقتی زمان نوبت می‌رسد ، معنی خود را از دست می‌دهید. گاهی اوقات دردناک است که بخواهید اینقدر به خود آسیب برسانید.



کوئنتین دوپیو گفت که شما درک کرده اید

rrière Le Daim اشاره‌‌‌ای به آلن کورنو به Série noire. آیا بازیگری مانند پاتریک دوآره در رابطه با نابودی خود می‌تواند شما را مجذوب خود کند؟
پاتریک Dewaere ، فوق العاده است ، اما لعنتی به ما می‌دهد ... همه ما ، کم و بیش ، به مواردی از این دست گرایش داریم. در سینما ، کسانی هستند که می‌توانند جهش خود نابودی را انجام دهند ، همانطور که او انجام داد ، و به طور کلی آنها می‌پرند ، ما دیگر هرگز آنها را نمی‌بینیم ... من ترجیح می‌دهم این مشکل را حل کنم. من که یک مرد جنون هستم ، دوست دارم کنترل دولت‌های خود را داشته باشم. این بدان معنا نیست که من هرگز رها نمی‌شوم ، اما این کار را با تسلط انجام می‌دهم. این جهش به خلأ بازیگرانی مانند خواکین ققنوس یا دانیل دی لوئیس ، این خودکشی در سینما ، من را مجذوب خود می‌کند ، بله ، اما من به همه چیز حسادت نمی‌کنم. می‌توانید شخصیت فرانک پوپارد در Série noire یا رابرت دنیرو را در راننده تاکسی تماشا کنید و مورد تحسین قرار بگیرید. با این حال ، شما باید بدانید که چگونه با کمترین تمسخر مقداری فاصله بگذارید. تمسخر ، شما آن را با خود نگه دارید ، مانند یک باند هنگامی‌که می‌خواهید رگهای خود را برید. سرم را نمی‌تراشم مثل اینکه برای یک نقش ده‌ها پوند کم نکنم. ما باید با این جذابیت عملکرد فیزیکی متوقف شویم: ما آمریکایی نیستیم و هرگز نخواهیم بود. و سپس ، عادی بودن می‌تواند به همان اندازه ترسناک باشد.

"پاتریک Dewaere ، آن زیبا است ، اما واقعا لعنتی است. "

آیا زمان حضور شما در سینمای آمریکا باعث شد که به این نوع رویکرد فکر کنید؟
من نمی‌خواهم به نظر برسد که من در حال کلی گویی هستم ، اما آمریکایی‌ها ، این ایده‌‌‌ای است که به حد حرفه‌‌‌ای تبدیل شده است. آنها موافق هستند ، اما در درجه اول. در کار کار اضافی است ، اما صنعتی که حول سینما می‌چرخد ​​می‌تواند خیلی سریع مثل یک چیز پلاستیکی به نظر برسد: فروش ، چیزهای اجباری ... در زمان تبلیغ فیلم The Artist برای من اتفاق افتاد. شما با افسران مطبوعات آمریکایی خود قدم می‌گذارید ، از کنار شخصی عبور می‌کنید و در آنجا ، آرنج شما به شدت نیشگون می‌گیرد: "مواظب باش ، ژان ، او روزنامه نگار مهمی‌است! بنابراین شما باید سریع واکنش نشان دهید ، و لبخند پلاستیکی بزنید: "اوه! خیلی خوشحالم که شما را ملاقات کردم ... "و سپس همچنین زمانی که افسران مطبوعات به سمت شما تکان می‌خورند تا شما را صدا کنند:" ژان! بیا اینجا! این حرکت مرا دیوانه کرد. این بدان معناست که: شما فقط یک گزینه دارید و آن گزینه‌‌‌ای است که من شما را مجبور می‌کنم. بنابراین شما باید توازن قوا را طی کنید تا گله نخورید. کاملاً دردناک است ، اما من به پروتکل پایبند بودم. خوب ، تا وقتی که حوصله ام سر رفته بود ، و فهمیدم که هرگز دانشجوی کاملاً خوبی در آمریکا نخواهم بود. من سطح آن را ندارم.

این تصور غلط وجود دارد که بازیگران آمریکایی سخت تر از بازیگران فرانسوی هستند. آیا آن را معتبر می‌دانید؟
نه ، این یک کلیشه است. تصویر بازیگر آمریکایی که هرگز دست از کار نمی‌کشد به این دلیل است که بچه‌ها از برج عاج خود پایین نمی‌آیند. اصولاً ما در مورد زندگی آنها به غیر از کار چیز زیادی نمی‌دانیم. ما ، به عنوان مردم فرانسه ، بلافاصله پیوند بیشتری داریم ، ما در غذاخوری شراب می‌آوریم. با یک بازیگر فرانسوی طولی نمی‌کشد که داستان زندگی اش را برای شما تعریف می‌کند. در عرض دو ساعت ، می‌دانید که مادرش مشکلی دارد ، یا اینکه او شب را خیلی دیر وقت مهمانی می‌کرد ... و اتفاقاً خوشبختانه. مثل شاخه‌های برتراند بلیر است: ساعت 5 بعد از ظهر ، برای خوردن پاته می‌ایستیم. از نظر او سلامتی یک فیلم از جو مجموعه فیلم ناشی می‌شود. برای مثال ، در Le Bruit des glaçons ، وقتی می‌خواست آلبرت دوپونتل را دوباره به جای او بگذارد ، گفت: "دوپونتل ، ساكت باش ، من اسكار دارم!" "

اما وقتی از این سنت فیلمبرداری به سبک فرانسوی برمی‌آیید ، آیا پیدا کردن خود در یک مجموعه آمریکایی که توسط افرادی احاطه شده است که همانطور که گفتید ، سینما را به ارزش واقعی خود می‌گیرند ، گیج کننده است؟
من همیشه بسیار آماده هستم. دقیقاً مثل آمریکایی‌ها. برای من بسیار مناسب است که احساسی را بداهه پردازی کنم. بنابراین وقتی کسی به من می‌گوید ، "هی ، این بازی تو واقعاً روان است" ، فکر می‌کنم ، "بله ، روان است و اشکالی ندارد زیرا من احمقانه را با فیلمنامه لعنتی کرده بودم. "من آنقدر دانشجوی بدی بودم که الان مثل خوک کار می‌کنم. برای فیلم پولانسکی (متهم می‌کنم ، در مورد ماجرای دریفوس ، یادداشت) ، در عرض دو ماه خودم را قفل کردم تا فیلمنامه را بیاد بیاورم. OSS ، همان بود: اگر از بین نرفته بود ، مطمئن بود که از زمین کاشت. بداهه گویی ، به خصوص در یک کمدی ، مشکوک است. این یک ریتم ، کمدی بسیار خاص است. من همیشه فکر می‌کنم بیشترین اتفاقات در فضای قبل یا بعد از شیر است. از آنجا بیشتر از اینکه روی خود دریچه باشد بیشتر روی واکنش یا پیش بینی کار می‌کنم. یک چیز موسیقی در آنجا وجود دارد.

کمپین قبل از مراسم ، سپس اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای هنرمند ، چه چیزی باقی مانده است؟
تصاویر ناسازگار یادم می‌آید یک چادر سیاه کوچک پشت تئاتر

کداک ، جایی که مراسم در آن برگزار می‌شود. در این چادر سیگار کشیدن مجاز است. درونش فقط من و برد پیت هستیم. باید بدانید که در سینمای ایالات متحده ، سیگار کشیدن چندان مورد پسند نیست. اما سلام ، من مثل این هستم: "هنوز هم عالی است ، من وقت دارم که یک سیگار با برد پیت صحبت می‌کنم. برای نزدیک شدن به او ، من شروع به صحبت کردن با او در مورد نصب او در فرانسه می‌کنم. در آن زمان ، او تازه کلبه خود را در Var (در Miraval ، یادداشت) خریداری کرده بود. من به او گفتم: "خوب حال تو پروونس چطور است؟ خوب؟ "و او ، به فرانسه با لهجه بزرگ:" فرانسه ، خوب ، بله ، اما ... اوه ... من به دوستان نیاز دارم ... "برد پیت که به شما می‌گوید" من به دوستان نیاز دارم "به تنهایی در یک چادر سیاه ، و شما فکر می‌کنید: "به هر حال تنهایی این بچه‌ها ..." این تقریباً باعث می‌شود شما بخواهید پاسخ دهید: "اما برد ، من ، من می‌خواهم دوست تو باشم. پس از آن ، من عمدتا اتاق هتل خود را ، روز بعد از مراسم ، ساعت 8 صبح به یاد می‌آورم. تمام شب ، مصاحبه کردم. بنابراین وقتی به اتاقم برمی‌گردم ، در توالت حبس می‌شوم ، به تندیس نگاه می‌کنم و می‌خندم. مثل یک دیوانه! بسیاری از بازیگران این آرزو را داشته اند و من خودم را با اسکار در دست می‌یابم ، وقتی چیزی غیر از Graal است. این اسکار بزرگترین کنایه از زندگی من است.

"برد پیت که می‌گوید ،" من به دوستان نیاز دارم "به تنهایی در یک چادر کوچک ، شما فکر می‌کنید ،" هر چند تنهایی این بچه‌ها ... "

شما اغلب می‌گویید که یک کمدین عریض و طنز ویتوریو گاسمن یا پیتر سلرز هستید. چگونه بازیگر خوب شات گسترده‌‌‌ای می‌شوید؟
در ابتدا ، ما می‌پذیریم زیرا لزوما بازیگر خوبی در برنامه ریزی دقیق نیستیم. برای من ، بیشتر راحت بودن در شوت از راه دور ، جبران کردن با حرکات است. چیزهای زیادی باعث خندیدن در بدن می‌شود که در خود احساس می‌کنم. مطالب پیتر سلرز. چرا دستها روی زانو خنده دارتر از این شکل هستند (او تقلید می‌کند)؟ در فیلم‌های بلیک ادواردز ، او بسیار استفاده می‌کند. علاوه بر این ، می‌توانید با محیط اطراف بسیار سرگرم شوید. وارد می‌شویم ، بیرون می‌رویم ... شاخه‌هایی وجود دارد که من دقیقاً به عکس‌ها علاقه مند هستم و به خودم می‌گویم ، مثلاً: "اگر نیمه بازگردم ممکن است خنده دارتر باشد. »میشل (هازاناویسیوس) فوراً این را فهمید بنابراین کلیدهای خانه را در عکسهای وسیع برایم گذاشت.
کمدی محبوب فرانسوی بسیار در گروه‌ها ساخته شده است - Le Splendid، les Nuls، les Inconnus، les Nous Ç Nous. آیا می‌گویید این روحیه باندی هنوز در شوخ طبعی فرانسوی وجود دارد یا ما حرکت کرده ایم؟
گاهی اوقات ، نوجوانانی را ملاقات می‌کنم که از من می‌پرسند: "چگونه می‌توانم موفق شوم؟ "من اغلب به آنها پاسخ می‌دهم:" گوش کن ، نمی‌دانم ، هیچ روشی وجود ندارد. آیا شما این کار را دوست دارید؟ چگونه می‌خواهید آن را انجام دهید؟ اما بعد به آنها می‌گویم: "اگر این مسئله به خودی خود نتیجه نداد ، حتماً ضرب کنید." شریک زندگی شما خودتان را در دو ، سه ، پنج قرار دهید ... "آنچه ما با Us Ç Us انجام دادیم ، کاری که Splendid در یک زمان انجام داد. در حالی که این شاید بیشتر فردگرایانه باشد. می‌گفتیم: «موفقیت ده سال طول می‌کشد. حالا گاهی اوقات ده روز طول می‌کشد. در اتاق خود ، همه توسط خود شما ، می‌توانید کاری انجام دهید. اما ممکن است شبکه‌ها این امکان همکاری را برای موفقیت نیز از بین ببرند. این بد است؟ خوب ؟ این حتی سوال نیست ، اینطور است. درست مثل این است که به پسرتان بگویید: ”با آن تلفن همراه توقف کن! مثل این است ، آن را به یک پسوند تبدیل شده است. خفه شو ! پیر ، پیر ، پیر که هستی!

در مصاحبه‌های خود ، گاهی اوقات در مورد مد کمدی‌های اینستاگرام در سینمای فرانسه صحبت می‌کنید. چگونه آنها را تعریف می‌کنید؟
کمدی اینستاگرام دوربینی است که روی شما کار می‌کند. این است ، "زندگی من را به من نشان دهید. مشکلات همسایگی ، هم اتاقی‌ها ، برادران ، خانواده ام را به من نشان دهید ... "می‌توانید بگویید خانه سینمای نویسنده بود ، اما اکنون کمدی‌ها اینگونه هستند. آنها فقط بر اساس فرمول‌ها ساخته شده اند: بدیهی است که فرمول‌های همسایگی ، quinqua ، quadra. این چیزی است که م worksثر است. قلب مردان ... همین! "از خودم بگو. "من از بسیاری از موارد مانند این امتناع ورزیدم ، این کار را بیش از حد انجام دادم ، 4000 بار آن را انجام دادم.

Les Petits Mouchoirs نیز کمی‌شبیه به آن است.
بله ، اما در Les Petits Mouchoirs ، من فقط آن را رد می‌کنم ،‌هان. کامیون می‌گیرم و تمام. اما صادقانه بگویم ، من این کار را برای 4000 اسکیت در یک پسر ، یک دختر انجام دادم. پسر در آشپزخانه ، پسر در حمام ... بنابراین در یک لحظه ، من اصلاً چنین چیزی را نمی‌خواستم. مشکلات این زن و شوهر ، سگ‌ها ، مادر شوهر ، من سیر شده ام. تعجب می‌کنید که می‌خواستم فیلم‌هایی شبیه فیلم بسازم. وقتی اولین OSS را می‌خوانم ، مثل بچه‌ها می‌شوم: «آه لعنتی! من در جیمز باند هستم ، در چیزی هستم که ندیده ام! وقتی 99 فرانک می‌گیرم ، در یک جهان هستم. در کوئنتین دوپیو ، من در یک فیلم سینمایی هستم.


چرا در لو گراند بین بازی نکردید؟ به نظر واضح می‌رسید.
همزمان ژیل (للو) را درک می‌کنم

چه) او نیازی به تکرار Les Petits Mouchoirs ندارد. او به بازیگران بسیار متنوعی با افرادی مانند ماتیو آمالریک احتیاج داشت. ما با ژیل بسیار گشت و گذار کردیم ، تقریباً کاملاً واضح بود که من آنجا هستم. اینکه گیوم وجود دارد ، منطقی است. او کارهای زیادی برای ژیل انجام داد ، آنها مدتهاست که یکدیگر را می‌شناسند.

در بعضی مصاحبه‌ها گفته اید که بیرون رفتن را دوست دارید ، اما نه لزوماً در یک باند ...
ما می‌دانیم که ژیل نیاز دارد که توسط دوستانش محاصره شود. من ، کمی‌کمتر ، بنابراین کمی‌از مسائل گروه دور شدم. من از عادت‌ها متنفرم ، از عصرهای جمعه ، از گروه‌های بزرگ متنفرم. آنها می‌توانستند به خاطر آن سرزنش کنند. من دوست دارم در زندگی خودم تنها باشم ، در کنار خانواده ام باشم ، با بعضی از دوستان کودکی ام. گذراندن موارد مشابه با دوستان در تجارت لزوماً مورد من نیست. اما گیلو پسری است که مردم را گرد هم می‌آورد ، یک فدراسیون است ، او یک رهبر بسته است. او این را در خود دارد. او نمی‌تواند بگوید ، "من باید تنها باشم. این درست نیست. شما در فرهنگ لغت نگاه می‌کنید: در "رفیق" ، ژیل للوش را می‌بینید. این یک بیماری است ، این نیاز به محاصره کردن ، متحد شدن است. برای این ، او موجودی است که هرگز نمی‌توانیم از آن متنفر باشیم. گیلو ، او از این تصویر "دوست" گیوم کانت یا "دوست" ژان دوژاردین رنج می‌برد. برای دیدن عبور گیوم ، من ، چیز ، در مقابل او و مدت زیادی در کلبه "دوست خوب" مانده ام. او کار کندتری دارد اما این معنی ندارد. او نقش ششم ، نقش پنجم ، مدار نقش چهارم را پشت سر گذاشت ... و سال گذشته ، او گرند اسلم را انجام داد.

آیا درست است که در اولین نمایش OSS ، شما فکر می‌کردید که این یک اجاق گاز خواهد بود؟
در هر صورت ، بسیاری از بچه‌های مخاطب اصلاً آن را دریافت نکردند. خنده نیست من دیده ام که آنها در سالن‌های نمایش به یکدیگر نگاه می‌کنند و تعجب می‌کنند که آیا آنها حق خندیدن دارند؟ آنها به خود اجازه می‌دهند با نگاه خود بخندند: "می‌روی؟ برای اینکه میخواهم. این سیستم عامل بسیار شیک شده است اما در ابتدا به هیچ وجه نبود. دریچه‌های سبک: "Fournier چطوره؟" »، نتیجه نداد ، مردم واقعاً از این شوخ طبعی دوری کردند ، آنها درجه یک بودند. یک اتاق بخصوص در لیل وجود دارد که در آن کار نمی‌کرد. مردم گفتند: "اما این قابل اعتماد نیست! و سپس ما کار احمقانه‌‌‌ای انجام دادیم: ما فیلم را ارائه نمی‌دهیم ، مردم را دعوت نمی‌کنیم ، کدها ، کلیدها را به آنها نمی‌دهیم. درعوض ، ما نقاط گامونت را از زمان حضور در صفحه تغییر می‌دهیم. کمی‌بیش از حد هنری است. کمی‌زیاد در اجرا.

آیا دیده اید که امانوئل مکرون ، از طریق برخی اظهارات خود ، گاهی اوقات با شخصیت OSS مقایسه می‌شود؟
بله ، شگفت آور است ماکرون ، او خصوصاً مرا به یاد شیراک می‌اندازد. شیراک هرگز سخنران بسیار خوبی نبوده است. داشت کمی‌پاهایش را فرش می‌کرد. او خیلی خوب بازی نمی‌کند. ماکرون ، او هرگز به اندازه ایستاده خوب نیست ، کراواتش شل شد و شروع به تف کرد. علاوه بر این ، اگر من یک توصیه برای او داشتم این بود: "مشکلی پیش آمده ، شما بد بازی می‌کنید." پشت میز ، همه چیز اشتباه است. ما در حال شکستن پروتکل هستیم ، شما را از پشت میز کار اخراج خواهیم کرد. ما می‌خواهیم "cravetouze" را از شما دور کنیم ، هنگام راه رفتن با ما صحبت خواهید کرد. او باید با آن طرف "گربه کوچک در یک سبد" متوقف شود ، گریه کند و تمام احساسات را پشت سر بگذارد. نه تنها نمی‌چسبد ، بلکه هر بار نیز او را مجبور به بازی بیش از حد می‌کند.


به نظر می‌رسد میشل‌هازاناویسیوس می‌خواست از شما به عنوان یک نامزد سیاسی در کارزار فیلمبرداری کند ، نوعی زندگی نامه شیراک.
این می‌توانست من را به برق وصل کند ، اما نه برای اینکه لباس OSS را برهنه. من هم خودم را مجهز کردم ، روی شخصیتم کار کردم ، می‌خواهم او را پیدا کنم. من ده سال است که از میشل می‌خواهم که می‌خواهم این کار را انجام دهم ، همه ما می‌خواهیم برگردیم. من ، من می‌خواهم که میشل‌هازاناویسیوس بخشی از این ماجراجویی باشد. دارم به او پیام می‌دهم اما نمی‌توانم او را مجبور کنم. او دیگر نمی‌خواهد. حداقل در این سناریو نیست. من هنوز می‌خواهم فکر می‌کنم هنوز جا است. نویسنده این پروژه همچنین ژان فرانسوا‌هالین (فیلمنامه نویس دو OSS اول و نویسنده سابق Guignols ، یادداشت سردبیر) است. من چیز را می‌بینم و همان است بنابراین هیچ چیز برای گه وجود ندارد ، ژان فرانسوا‌هالین ، او یک نابغه است.

شما گفتید که این خیال را در یافتن کارگردانی داشتید که شش فیلم با او بسازید. آیا ممکن بود Hazanavicius باشد؟
نمی‌دانم ... فکر می‌کنم او نیاز داشت که چیز دیگری پیدا کند ، شاید او نمی‌خواهد با من سرگرم شود. من برای دوره‌‌‌ای که نمی‌دانستم نوستالژیک هستم ، دهه 1960 وقتی شما Lautners ، De Brocas را داشتید ، که به دنبال بازیگران خود می‌گشت ، که برای آنها نوشت ، برای ساخت فیلم‌های ماجراجویی ، فیلم جنسیت
این کیمیاگری خاص بین یک کارگردان و بازیگر معیار وی را در گرگ وال استریت بین مارتین اسکورسیزی و لئوناردو مشاهده کردید

دی کاپریو؟
البته. من فقط روی صداها دیدم وقتی او را مجبور کرد صداها را به تنهایی ضبط کند ، او درست کنار او بود. بین اسکورسیزی و دی کاپریو ، چیزی وجود دارد که به نظر می‌رسد بلوتوث بسیار خوبی است. اسکورسیزی فقط نیت‌ها ، چیزهای کوچک را آویزان می‌کند و دی کاپریو که یک حیوان بازی است ، بلافاصله تعدیل می‌شود. ما همیشه کمی‌به دنبال آن هستیم. در ژانر کمی‌تفرقه انگیزتر ، رابطه‌‌‌ای که با کوئنتین (دوپیوکس) داشتم ، اینگونه بود. می‌توانم برگردم اما من از یافتن کارگردان جوانی که آرزوی سالمی‌داشته باشد و به هیچ وجه تمایل به حضور در صحنه خود را نداشته باشد ، ناامید نیستم. چون ما غالباً در مورد بازیگران صحبت می‌کنیم ، اما می‌توانم به شما بگویم کارگردانانی هستند که از چهره خود خوششان می‌آید. پیچیده است. اما بیا ، ما در حال ساخت یک فیلم هستیم ، اگر مجبور شدیم سرگرم شویم ، لذت خواهیم برد ، اما بیایید با هم فیلم بسازیم. به خیال خود فکر نکنید ، قبل از اینکه حتی دو فیلم بسازید ، زندگی خود را در خواب نبینید. این همان چیزی است که گاهی اوقات کمی‌دردناک است. برخی از افراد می‌خواهند خیلی سریع پیش بروند زیرا اوضاع هم خیلی سریع پیش می‌رود ، زیرا شما هم اکنون می‌توانید در یک جشنواره ، از اولین فیلم خود جایزه بگیرید. در وسط این چیز برنده ، من فقط به دنبال یک رفیق هستم. رفیقی که استعداد دارد. اما به طرز عجیبی ، وقتی وارد زندگی ام می‌شوم ، باید خودم باشم. نه به این دلیل که زود خسته می‌شوم ، بلکه به این دلیل هستم که من نوعی پسری هستم که همیشه ترجیح می‌دهم وقتی هوا خوب است آنجا را ترک کنم. من همیشه با خودم می‌گفتم: "موفق باش و خودت را بشکن. و دوباره این کار را تکرار نکنید. "

در یک پسر ، یک دختر ، ریتم نشستن برنامه کوتاه ، آیا آموزنده بود؟
این یک تقویت کننده فوق العاده کمدی بوده است. توالی شات. هر روز دو دقیقه شما بیست دقیقه مفید در روز انجام می‌دهید. دوربین روشن است ، شما وارد می‌شوید ، بیرون می‌روید ، باید بازی کند.

علاوه بر این ، این یکی از اولین برنامه‌های کوتاه بود که به چشم می‌خورد. امروز همه سعی می‌کنند ...
بله ، و این باعث افتخار من است. خوب ، این حتی من نیستم چون یک مفهوم کبک است. این یک ایده عالی است فقط به این اسم "یک پسر ، یک دختر". همه داستان‌ها ، همه فیلم‌ها ، همه کتاب‌هاست. بدون نیاز به بیشتر انتخاب بازیگران مورد من نبود. من باید دو کار در زندگی ام انجام داده باشم از جمله این یکی. عالی. من از Us Ç Us بیرون می‌آمدم ، کلاه گیس را در می‌آوردم ، می‌توانستم سی ام احمقانه بازی کنم ، یا بهتر بگویم خیالی سیزده ساله. با شکوه و ترسو. چیزهای زیادی برای بازی وجود داشت. به من گفتند ، "این کار را نکن. " چرا ؟ "زیرا قرار است شما را کباب کند." " چرا ؟ "چون تلویزیون است. "اما خوب است. اگر خوب باشد و استعدادی با هم وجود داشته باشد ، می‌تواند از همه نمازخانه‌ها عبور کند. ما باید همه آن نمازخانه‌های لعنتی را منفجر کنیم. این شر کشور لعنتی ما است ، لعنتی. من از آن متنفرم ، من ضد دشمنی هستم. یک دزد دریایی می‌تواند من را بسیار پرخاشگر کند. پسری که موکاسین‌های منگوله دار می‌پوشد می‌تواند مرا پرخاشگر کند. من می‌گویم مزخرف اما این فکر را دوست ندارم. من به کار کوچکم نگاه می‌کنم ، از 7 طلا به اسکار می‌رسد. چه کسی حق داشت چه کسی اشتباه می‌کند؟ هیچکس نمیداند. این یک محیط بسیار کوچک است که به طور مداوم در حال اشتباه است.

آیا در ابتدای کار خود احساس کردید که از قالب نیامده اید؟ شما به هنرستان یا Cours Florent نرفتید.
می‌دانم که من اصلاً بازیگر درج نیستم. اگر فردا سقوط کنم ، فکر می‌کنم تندتر خواهد بود. داشتن این نوع برچسب‌های محبوب اعتبار کمی‌به من می‌دهد. بازیگرانی هستند که می‌توانند چهل بولون بسازند ، اما از آنجا که برای زندگی وارد می‌شوند ، مشکلی پیش نخواهد آمد. در حالی که احساس می‌کنم نسبت به برخی از بچه‌هایی که در بازیگری کار می‌کنند ، انتخاب‌های طلبکارانه تری انجام می‌دهم. من آن را می‌دانم اما این اعتبار به من تعلق نمی‌گیرد. زیرا مردم به سرعت اشاره می‌کنند که من یک بازیگر محبوب هستم. با کمی‌مصونیت به نام اسکار. اسکار یک قطب توتم کوچک است که برخی افراد را به فکر وا می‌دارد: "هرچند مراقب باشید ، او این چیز را دارد ، شاید ما او را به طور کامل نکشیم. ما قصد داریم او را ناک اوت کنیم. من آن را می‌دانم ، آن را از دور می‌بینم. ما در زمین بازی می‌مانیم و در حیاط همیشه یک منتقد یا یک حرفه‌‌‌ای در نقش پیاده حضور دارد که به شما می‌گوید: ”مواظب باش ، من تو را می‌بینم ، زیاد جلو نرو. "

چه احساسی داری؟
این اتفاق می‌افتد وقتی شما از یک پسر ، یک دختر بیرون می‌آیید و یک سرآشپز دکوراسیون وجود دارد که بعد از دیدن بازی شما می‌گوید: "ببین ، من انتظار چنین چیزی را نداشتم!" خنده دارترین اتفاق این است که دوباره برای من اتفاق می‌افتد. به من گفتند که در پولانسکی. "باه! می‌بینی ، من انتظار نداشتم که بتوانی به طور عادی بازی کنی. شما هنوز یک لکه کوچک هستید. دیوانه ترین چیز این است که برای آنها تعارف است. آنها عجله‌ها را می‌بینند ، خوشحال هستند. پس از آن ، شما نمی‌دانید چه چیزی را خاموش می‌کنید. پیش از این ، روزنامه نگار به من در مورد افزایش ابرو سیستماتیک من گفته بود و به من گفت که انتظار دارد در هر فیلم. او تصویری از من مسدود کرد. در واقع من این را می‌دانم

e من در پرونده "کمدی" هستم. من خوب می‌دانم حتی پولانسکی باعث شد که برخی از ابروها را اصلاح کنم. (تقلید پولانسکی) "من می‌خواهم شما اینجا و آنجا را بردارید ، این کار چیزی سخت تر به شما باز می‌گرداند." "

آیا دوست دارید با کارگردانانی که دارای شهرتی ظالم مانند Kechiche یا Pialat هستند روبرو شوید؟
بله ، اما من باید چیزی را با خلق و خوی خودم تحمیل کنم و بدانم که چگونه بگویم ، "نه ، دیگر جایی برای خودخواهی ، مزخرفات ، قدرت وجود ندارد. وحشتناک است ، قدرت روی یک بشقاب است. من با این روبه رو نشده ام و به دنبال آن نیستم. بنابراین جنگ قدرت ، گریه ، من می‌توانم آنها را رد کنم. رومن پولانسکی داد می‌زند ، او می‌تواند سخت گیر باشد ، اما با من اینگونه نیست. همچنین به دلیل اینکه بسیار باهوش است ، می‌داند که سلامتی فیلمش تا حدی به رابطه انسانی ما با هم بستگی دارد. من درمان ترجیحی گرفتم زیرا این معامله است. من وسیله نقلیه‌‌‌ای هستم که تمام روز آنجا خواهد بود ، بنابراین اگر شروع به گیج شدن وسیله نقلیه کند ... و سپس می‌خواهم بگویم ، "من از آن لذت نمی‌برم. می‌خواهم بگویم می‌خواهم بروم. من یک شاخه را خراب نمی‌کنم زیرا خدمه‌‌‌ای را سقوط نمی‌کنم ، من یک صنعت را خراب نمی‌کنم ، من پول نقد نمی‌کارم. در یک مجموعه ، من پسر خوبی هستم. من مراقب هستم ، به موقع می‌رسم ، متن خود را می‌دانم ، مودب هستم. اما وقتی احساس می‌کنم در یک مقطع زیاد صحبت می‌شود ، سو of استفاده از قدرت ، می‌توانم یک میکروفن را بردارم و بگویم: "من قطع می‌کنم ، فردا می‌بینمت!" سو Abاستفاده از قدرت هرگز خنده دار نیست ، این یک جنایتکار و یک کودک وارونه است. بچه بی سر و صدا ، برای آرام کردنش ، باید سیلی بزنیمش.

این تصور به ما می‌رسد که موارد زیادی در رویکرد شما به شغل وجود دارد که ناشی از رابطه شما با مدرسه است.
تحقیر مرا جبران کرد. من می‌خواستم مرد شوم تا کودک بودن را متوقف کنم و از آن عبور کنم. من می‌خواستم به سرعت به خودم تعلق داشته باشم ، رئیس خودم باشم و بتوانم هر زمان که بخواهم در را بزنم. تا بتوانم بگویم: "خانم این کلاس مرا آزار می‌دهد ، من می‌روم ، من سر ترک شما نخواهم بود." خیلی تحقیر شده ام. وقتی می‌بینم شخصی را تحقیر می‌کنند ، به من آسیب می‌رساند. این چیزی است که من مثلاً در ارتش دیدم. از این منظر ، ما در یک جامعه بسیار مخرب زندگی می‌کنیم. این نیاز به داشتن یک گوسفند وجود دارد. من ، گروهی که به صورت فردی است ، مشکلی برایم ایجاد می‌کند. از من نخواهید که بیش از یک شلیک کنم. این اتفاق خوبی برای وینستین است. باید برای او اتفاق می‌افتاد. پولانسکی متفاوت است ، پیچیده است. وقتی موافقت کردم که با او تور کنم ، به من گفتند: "اما تو خودت را از صحنه بین المللی جدا می‌کنی. کاری ندارم من قاضی نیستم


"من ، گروهی که به تنهایی مشکلی دارم ، از من نخواهید که به چند نفر شلیک کنم."

شما می‌گویید یک ملاقات جنسی بودید ، اما قبلاً به جرم کوچک نزدیک شده اید؟
من هرگز پیشاهنگی غیرنظامی‌نبودم. من پسر خوبی بودم ، هرگز عصیان ، هرگز مزخرف. من باید 14 ، دو یا سه بار ناک اوت می‌کردم و هر بار یادداشتی را برای مادرم می‌گذاشتم: "من برای پیاده روی شبانه رفتم ، از بالکن عبور کردم. تنها زمانی که کمی‌قدرت پیدا کردم این است که در پایان سال ، از معلم تخته سیاه تقلید کردم. این ترفند نهایی بود.
آیا طنز در واکنش به تحقیر در مدرسه بوجود می‌آید؟
ما چهار پسر در خانواده بودیم. من به بزرگتر گوش می‌دهم. او اخبار را کمی‌تازه برای ما به ارمغان می‌آورد ، من همچنین از پدرم تغذیه می‌کنم که یک پسر خوشحال در راگبی است ، او را دیدم که روی میزها آواز می‌خواند. من در چیزی کاملاً دوست داشتنی و شاد غرق شدم. و من فکر می‌کنم بچه‌ها پیش زمینه‌هایی برای رونویسی و تقلید داشتم ، حتی اگر در آغاز کار خودم را می‌دیدم که مشغول طنز است. من حتی در مقاله‌‌‌ای با عنوان "چگونه خود را در بزرگسالی تصور می‌کنید؟" " پاسخ من بسیار دقیق بود: "من در پیرنه‌ها در یک کلبه خانه زندگی خواهم کرد ، 2CV آبی خواهم داشت و کارتونیست خواهم شد. سرانجام ، من به سرعت نقاشی را رها کردم ، زیرا در اطراف من چند پسر با طبیعت واقعی برای ادغام هنرهای زیبا وجود داشتند. من ، بیشتر کاریکاتورهایی به سبک ادیکا بود. کاریکاتور ، آن را دوباره در تقلیدها قرار دادم. این واقعاً یک چیز جوان است که می‌خواهد جالب به نظر برسد ... در هر صورت ، در وعده‌های غذایی خانوادگی ، من در انتهای میز بودم و در پایان غذا ، از آن تقلید کردم. سپس این کار را در کلاس و عصرها با پیشاهنگی انجام می‌دادم ، سپس در کافه تئاتر وقتی شروع کردم. آیا به آنها وانکر گفته می‌شود؟ آیا بازیگر نامیده می‌شود؟ در واقع چه نامیده می‌شود؟


ما سینوفیلیای شما را به خوبی نمی‌شناسیم. شما بندرت در مورد آن صحبت می‌کنید.
من سینفر بزرگ نیستم. در هر صورت من زیاد سینما نمی‌روم. وقتی تیراندازی نمی‌کنیم ، در معرض فروش هستیم ، وقتی در فروش نیستیم ، به چیزی می‌رسیم. بنابراین ما همیشه در سینما هستیم ، دیدن فیلم‌های دیگر کمی‌من را خسته می‌کند: شما ساخت و ساز را می‌بینید و می‌توانید تحت تأثیر یک بازی قرار بگیرید. بنابراین خیلی دور نخواهم رفت.

نفت ، فوق العاده جدید است. در هر صورت ، من مکانیکی ایجاد کرده ام که باعث می‌شود تمام وقت رصد کنم. گاهی اوقات از من می‌پرسند ، سرگرمی‌مورد علاقه من چیست؟ من همیشه می‌گویم ، "در حال دویدن در اطراف شهر ، با موسیقی در گوش‌هایم. »دویدن همچنان بهترین راه برای کشف افراد یا مکانهای غیرمعمول و نگهداری تصاویر آنها در مغز است. هنگام راه رفتن کار نمی‌کند. هنگام راه رفتن ، دیده می‌شوید ، در حالی که وقتی می‌دوید ، می‌بینید.

به نظر شما برای مشاهده چه نوع افرادی بیشتر جالب است؟
این بچه‌ها را می‌بینید که جلوی چراغ قرمز ایستاده اند و بی دلیل شروع به داد زدن می‌کنند: "اشرار!" فاحشه آنها بسیار شدید ، خشن هستند. اما وقتی به آنها نزدیک می‌شوید ، آنها تحت فشار پایین می‌آیند و کمی‌"آه ، سلام!" به شما می‌دهند. " این من را مجذوب خود کرده است ... ما می‌توانیم آنها را با لوب فرونتال خاص آنها تشخیص دهیم. آنها یک تومور خوش خیم مغزی ایجاد کردند که همه مهارها را از بین برد و به آنها اجازه انجام کارهای کاملاً ناسازگار را داد. متأسفانه ، از آنها مراقبت نمی‌شود ، حاشیه ساز می‌شوند. آنها می‌توانند خانه‌های خود را ترک کنند ، تابلویی با عنوان "گرنوبل" را مشاهده کنند و چند روز بعد ، نزدیکان آنها با آنها تماس می‌گیرند. "اما کجا رفتی؟" "" البته در گرنوبل. "این جنون ، مرا آزار می‌دهد و مرا مجذوب خود می‌کند.

هنگام فیلمبرداری اقتباس 99 فرانکی با یان كونن ، مدتی را با فردریگ بیگ بیدر در این باشگاه با هم گذراندید. او می‌گوید شما دویدن خوبی داشتید اما هیچ وقت مست نبودید ، که بسیار او را تحت تأثیر قرار داد ...
آیا آب در ودکا خودم گذاشتم؟ بله ، من خواسته بودم که با او بیرون بروم تا کمی‌او را ببینم. اما در آن زمان من حتی واقعاً بیگ بیدر نبودم که من آن را دنبال می‌کردم ، این بیگبیدر خیالی کتابش بود ، او یک والمونت اهل میخانه بود. او در کارهایش همیشه درباره خودش خیال پردازی می‌کند. اما بله ، این بخشی از کارهای آماده سازی تا حدودی شاد است. اما من به نقطه مصرف کک نمی‌روم تا اثرات آن را ببینم. من کاملا ضد دارو هستم زیرا نیاز به کنترل دارم. مستی جالب است. اما مستی حرامزاده است. دوست بد زیرا پشت سر ، روز بعد ، خستگی ، افسردگی است. اما وقتی او آنجا است ، چه لذت ...
و علاقه به آهن قراضه ، شما را رها نکرده است؟
این ماده شل من است. جوش ضعیف ، من مونتاژ می‌کنم. پدر من در آنجا کار می‌کرد بنابراین بوی آن را پیدا می‌کنم ، مانند حمام گرم ، چیزی که احاطه دارد. و در عین حال ناخواسته است ، سخت است ، تهاجمی‌است. چیز جالبی در مورد این موضوع وجود دارد ، این ایده که شما می‌توانید هر کاری که می‌خواهید انجام دهید.

همانطور که نمی‌بینیم شما برای یک نقش سی پوند از دست می‌دهید اما می‌بینیم که شما در حال انجام کاری هستید تا در یک شخصیت جا بیفتید.
حتی بدون تهیه فیلم برای آن موضوع. دانیل دی لوئیس که در یک مرحله از زندگی خود همه چیز را رها کرده و به ایتالیا می‌رود تا مسدود کند ، من این را عالی می‌دانم. این روشی است برای فریاد کشیدن در برابر جهان ، "من هنوز متعلق به خودم هستم. "همچنین نمونه‌‌‌ای از ژاک برل وجود دارد که اغلب با من کار می‌کند. او یک خواننده است و برای تهیه دارو در جزایر مارکزاز می‌رود. با دانستن اینکه چگونه بگویم: "من دیگر نمی‌خواهم آواز بخوانم ، دیگر نمی‌خواهم بازی کنم ، اکنون این تصمیم من است که زندگی من کوتاه است" ، برای من که نشان دهنده اشراف مطلق است. روزی که من واقعاً دیگر طعم قمار را ندارم ، دیگر این آتش در من نیست ، این تمایل به تفریح ​​نیست ، من آن را می‌دانم: من می‌ایستم ، دیگر خودم را نشان نمی‌دهم ... در پشت ذهنم ، همیشه این خیال کوچک وجود دارد: من خودم را می‌برم.

بدن بازیگران آمریکایی چیزی از زمان آنها می‌گوید. آیا در بدن شما چیزی وجود دارد که به نظر چیزی شبیه آن زمان باشد؟ در روش خود برای بازی وسواسی خارج از مرحله؟
(او سکوت می‌کند) یک چیز از فردگرایی وجود دارد که شبیه زمان بله است. این مورد قبلاً در بریس نیس وجود داشت. این چیزی است که کاملا در مدار بسته است. روی او ، فقط بر او ، در حماقتش. در OSS نیز همین طور است. و این درست است که من اغلب به این مطالب برمی‌گردم. در I Feel Good هم همین طور است. من فکر می‌کنم که این از شبکه‌های اجتماعی تأیید شده است ، شاید از سال 2000 ، زیرا چیزی وجود داشت که ما را منزوی کرد. یک رابطه خودمحوری وجود دارد. ما به این آرزو افتادیم که به تنهایی پیروز شویم ، و یک شرکت کوچک را به تنهایی راه اندازی کنیم. سپس میل به تنها ماندن در صحنه وجود دارد. "همه برای من". (او سکوت دیگری به جا می‌گذارد). در واقع بریس کاملاً مدرن بود. او چیزی از تنهایی شدید را پیش بینی کرده بود. (سکوت دیگری.) پس ، خوب ، من یک مجموعه طنز دارم!


آیا وقتی صورت شتر درست می‌کنید ، کارت مخفی شما برای سبک شدن روحیه است؟
این چیزی است که من می‌گویم ، "این همه اشکالی ندارد. "من یک متن کوتاه برای بلموندو در سزار نوشته بودم تا بگویم که واقعاً سینما جدی است ، اما اشکالی ندارد. این همان چیزی است که فکر می‌کنم من این کار را جدی انجام می‌دهم ، اما به هیچ وجه.

وقتی مقاله‌‌‌ای را می‌بینید که دهان شما را می‌شکند ، آنجا هستید: "اما اینجا شما فیلم را مرور نمی‌کنید ، دهان من را می‌شکنید. وقتی یک قدم به عقب برمی‌گردید ، به خود می‌گویید آنچه را که ما پشت سر می‌گذاریم هنوز کمی‌پوچ است. اغلب برای من اتفاق می‌افتد که در ساقه‌های شبانه چنین چیزی را به خودم می‌گویم. با خودم گفتم: "این کاملا احمقانه است ، در شب ما واقعاً می‌خوابیم ، ما آنجا فک نمی‌کنیم. "و شما بچه‌های بسیار جدی می‌بینید:" موتور درخواست کرد! نه لطفا ! خفه شو ! و چه کسی خسته همه مردم در اطراف خواب. به خود می‌گویید که هنوز خیلی جدی نیست. این یک کار هنری است ، اما لحظه‌‌‌ای که این کار را انجام می‌دهید ، به خود می‌گویید این کار پوچ است.

- در سینماها: شارلوت در 17 سالگی -
بازدید : 695
شنبه 2 آبان 1399 زمان : 9:37

هیولاشناسی: لرزش 6 - یک روز سرد در جهنم
بررسی‌ها | 14/05/2018 | توسط Casanova Wong Kar-Wai


صادقانه این باعث می‌شود که کمی‌احساس کنم که اینجا هستم ، و یک بار دیگر در مورد سریال Tremors می‌نویسم. این را برای تازه کارها ، کسانی که به تازگی وارد شده اند و یا برای حواس پرتان ، می‌گویم: مدتی پیش ما مشغول ستون Monstrology بودیم ، که در آن ما تحقیقات گسترده‌‌‌ای در مورد معروف ترین هیولاهای سینما انجام دادیم. بدیهی است که Graboids ، کرم‌های معروف بیابان خوار انسان ، برای اولین بار در سال 1990 روی صفحه نمایش ظاهر شدند - آن زمان بزرگ - که نمی‌توانست از دست بدهد. از آن زمان ، برای Graboids ، پنج فصل دیگر وجود دارد - چهار فصل اول با هم درمان می‌شوند اینجا در سال 2009 ، پنجمین در سال 2015. تقریباً سی سال ورمونی. خیلی زیاد است در این دو دهه محصول ، همانطور که می‌دانید یا حتی می‌توانید تصور کنید ، به شدت به نام باشکوه بهره برداری تغییر کرده است. در واقع ، من واقعاً فکر می‌کنم که Tremors ، همراه با Starship Troopers ، یکی از واضح ترین موارد نحوه بهره برداری امروز از چنین حق رای دادن را نشان می‌دهد. البته ، تفاوتهای اساسی وجود دارد ، خصوصاً در مورد فصل اول ، اما بعضی از قسمتها شبیه به هم هستند. نادرست گام‌ها ، تردیدها ، به ویژه در فصل‌های دوم - مواردی که در آن هنوز هم می‌توان امیدوار بود که به لیگ دسته اول بازگردیم - و پس از اینکه از وضعیت خود به عنوان کودکان طاعون ، گوسفندان سیاه‌هالیوود که در در همین حال بی وقفه تغییر کرده است. شما می‌دانید که وقتی در خیابان با آن دوست خود که قبلاً با او بیرون می‌رفتید ملاقات می‌کنید ، اما اکنون دیگر به سختی دیگر آن را تشخیص می‌دهید؟ همیشه آن لحظه شرمندگی وجود دارد که شما نمی‌دانید سلام کنید یا نه. در اینجا ،‌هالیوود با Tremors کمی‌اینگونه رفتار می‌کند. در پایان سلام فرار می‌کند ... اما این بیش از هر چیز از خجالت است. و سپس ، پس از 18 سال عدم آشنایی با یکدیگر چه می‌گوییم؟


دوستان قدیمی‌خانواده

از طرف دیگر ، ما در تمام این 18 سال به دوستان معتبر Graboids اعتماد داشتیم. ما همه چیزهایی را که باید بدانیم می‌دانیم ، هرگز دید یکدیگر را از دست نداده ایم. ما به یاد می‌آوریم وقتی کوین بیکن رفت تا فقط برای فرد وارد جا باز کند. ما شاهد قدرت گرفتن مایکل گروس بودیم ، ما پیش درآمد و حتی ورود پسر / کمیک استریپ را شلیک کردیم. ما چرخه تکامل graboid را در تمام جنبه‌های آن بررسی کرده ایم ، متوجه شده ایم که چگونه تصمیم گرفته شده است که از 5 به بعد مرحله میانی ، Shrieker فراموش شود ، ما نام‌ها را به لاتین می‌شناسیم ... به طور خلاصه ، raga ، ما همه کارها را انجام داده ایم. مطمئناً تعداد کمی‌از ما مانده ایم ،‌ها؟ در حال حاضر ما همچنین گفته ایم همه چیز برای گفتن بود ، اما گاهی اوقات یک پیتزای خوب با دوستان نیز خوب است. و به همین دلیل است که ما یک بار دیگر در سال 2018 اینجا هستیم تا Tremors را ببینیم. برای چنین عملی زیبا از عشق ، ما باید چشم اندازهای جمعی را سازمان دهیم ، دوستان. در حال حاضر من از ایالات متحده برای شما می‌نویسم ، جایی که این فیلم به طور همزمان برای ویدیوی خانگی ، DVD و Bluray و در Netflix منتشر شد ، اما وقتی روی بازی کلیک کردم فکر کردم: "اما چند نفر Tremors 6 را می‌بینند؟ یعنی غیر از کسانی که اکنون آن را به عنوان یک شغل در نظر گرفته اند و از روی عشق این کار را انجام می‌دهند ، چند نفر چنین فیلمی‌را می‌بینند؟ ". یعنی من الان داشتم منابع مختلف موجود در صفحه ویکی فیلم را بررسی می‌کردم و از میان هفت مقاله ذکر شده ، یکی پست توسط Gross در فیس بوک است. به طور خلاصه ، این یک رابطه خانوادگی است a.


تعطیلات عید پاک ، 2018 ، آفریقای جنوبی

داستان از این قرار است: پس از سفر به آفریقای جنوبی که در فیلم پنجم گفته شد ، برت گامر برای مدیریت فروشگاه عمومی‌آقای چانگ در پرفکتشن ، نوادا بازگشته است. از طرف دیگر ، پسر او ، یک جهانگیر ، در حال ساخت بلایا و نوشیدن آبجوهای آشفته است. به طور خلاصه ، یکنواختی بزرگ ، که فقط با تهدید معمول سازمان امور خارجه قطع شد - "دیر یا زود مغازه شما را می‌بندیم ، گومر!" - که او همیشه با شوخی‌های خاص جنوبی و جمهوری پاسخ می‌دهد. اما در برخی موارد سه چیز مهم اتفاق می‌افتد: 1) گامر کابوس‌های بدی می‌بیند که در آن خواب چیزهای ناخوشایند مربوط به Graboids را می‌بیند. حال او خوب نیست ، این کاملاً مشهود است ، حتی اگر نمی‌خواهد آن را به کسی نشان دهد 2) در درب فروشگاه آقای چانگ ، پسر دیوانه و بسیار آشفته گامر برمی‌گردد 3) تلفن زنگ می‌خورد. و آن کیست؟ ممنون بابت سوال او پزشک شماره 1 داغی است که می‌خواهد با شکارچی معروف Graboid صحبت کند. از کجا تماس می‌گیرید؟ از نوناووت؟ منظورم از اولین Settlefish EP است؟ آه ، نه ، از قلمرو کانادا می‌گوید یکی از آن بالا که هوا سرد است؟ اما آیا می‌بینید که امکان پذیر نیست؟ Graboids در مناطق کویری زندگی می‌کنند ... اما آیا می‌خواهید این را ببینید؟


همه سفید

خبر بزرگ Tremors: A Cold Day in Hell درست در مجموعه است. این بار دیگر با کرم‌های انسان خواری پنهان در شن و ماسه روبرو نیستیم ، بلکه با کرم‌های انسان خوار در زیر یخ‌ها سر و کار داریم. در حقیقت ، حقیقت را بگویم ، و در اینجا شاهکار در حال وقوع است ، آنها کرم‌های انسان خواری در شن و ماسه هستند که به صورت یخ مبدل شده اند. بله ، pe

تحلیل قیمت بیت کوین 1 آبان
بازدید : 634
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 0:37

از سبد راه اندازی مجدد: Leprechaun برمی‌گردد
بررسی‌ها | 28/01/2019 | توسط استنلیو کوبریک

کنار گذاشتن با خنده.

این هم یکی دیگه! حماسه بی پایان مربوط به جهان سینمایی هیولاها که با یک راه اندازی مجدد در حال بازگشت هستند با یک فصل جذاب جدید غنی شده است! این بار به Leprechaun Returns ، شماره فصل [شمارش بر روی انگشتان] هشت ، یا شاید هفت بستگی دارد زیرا نسخه قبلی یک کل راه اندازی مجدد بود که قبلاً فراموش شده و به نوبه خود تنظیم شده است ، یا شاید دو مورد ، همانطور که اخیراً با‌هالووین اتفاق افتاد ، فیلم استیون کوستانسکی همچنین با پایان دادن به نسخه اصلی ساخته شده و همه چیز را که در دنباله‌ها اتفاق افتاد ، از قانون حذف می‌کند ، از جمله اینکه فیلم چهارم در فضا رخ داده است ، فصل شماره یک از امتیازات متولد شده در طول سال‌ها. نود از ایده مارک جونز.

"یک لحظه صبر کن ، گفتی استیون کوستانسکی؟" بله ، من آن را گفتم! این او ، مردی است که قبلاً جای خالی ، روز پدر را به ما داده است که شاهکار مانبورگ است ، به طور خلاصه ، ما طرف "استاد عروسک جدید آن را می‌نویسیم کریگ اس. زاهلر" هستیم ، انتخابی که از قبل روی کاغذ انجام می‌شود لبخند بزنید و امیدوار باشید و چیز خاصی را حتی در زمینه ایده‌های بازیافت بیست سال پیش قول می‌دهید. کوستانسکی تاکنون برای توانایی فوق العاده خود در به روزرسانی و ایجاد جلوه شخصی برای آثاری که از نظر تصور و اجرا بسیار قدیمی‌هستند ، برای عبور از نوستالژی کلاسیسیسم ، نامی‌برای خود ساخته است. او مردی است که به مدت یک ساعت و نیم شما را از زمانی که کارپنتر هنوز فیلم می‌ساخت پشیمان نمی‌کند ، زیرا خودش فیلم‌هایی می‌سازد که به نظر می‌رسد از زمانهایی که کارپنتر هنوز فیلم می‌ساخت بیرون آمده است و آنها را طوری می‌سازد که گویی آن زمان یکی از بزرگان


"اوه؟"

با بازگشت Leprechaun ، Kostanski زندگی آسان و در عین حال کاری دشوار داشت. منظور من این است که این حماسه تاکنون به دلیل شروع کار جنیفر آنیستون مشهورتر است و بدلیل اینکه شخصیت شرور وارویک دیویس در شش فیلم از هشت فیلم بود ، نه به خاطر ارزشهای سینمایی غیرقابل انکار: این در مورد ادامه یک سنت با کیفیت بی عیب و نقص نیست بلکه از لحظه تاریخی استفاده کنید و از حق رای دادن برای انجام کاری شخصی و جالب استفاده کنید ، تا نشان دهد که حتی ساده ترین ساختمان‌های روایی را می‌توان با استفاده ماهرانه از خون ، روده‌ها و برخی شهودهای بصری زیبا تزئین کرد.

به طور خلاصه ، این اولین باری است که Kostanski در دستان خود ماده‌‌‌ای منفجره را نمی‌بیند که بنا به میل خود با تکیه بر آن با لودگی ، بلکه "یک فیلم" ، بدون هیچ کیفیت واقعی ذاتی ، کاهش یابد و بنابراین باید به نوعی از ابتدا مطرح شود. روز پدر "یک فیلم تروما بود که برای دوران مدرن دوباره ساخته می‌شود" ، و بسیار خوب اکران شد. مانبورگ یک سمفونی تقریبا روانگردان بود که در آن همه چیز (طراحی ، فیلمنامه ، بازیگران ، چراغ‌ها ، صداها و رنگ‌ها) وقتی به صورت جداگانه و به طور کلی کامل گرفته می‌شدند ، در جای خود نبودند. Void یک نجار عالی است ، اما همچنین اولین فیلمی‌است که در آن Kostanski کمی‌خستگی ، یا حداقل تنبلی در اتکا به نسخه‌های اصلی و اثر نوستالژی را به قیمت ایده جدید نشان داد.

افسوس ، بازگشت Leprechaun یک گام دیگر در مسیر عادی سازی و پیروی کورکورانه از مدل‌ها است. هنوز "فاجعه او" یا یک فتوکپی از هزار فیلم دیگر نیست ، دارای ایده‌های خنده دار است و چند انتخاب قاطع را انجام می‌دهد ، اما بیش از هر اثر قبلی ، کپی بدون شخصیت زیاد از آنچه قبل از آن ساخته شده است . و برای تعجب هیچ کس ، جنیفر آنیستون و وارویک دیویس در آنجا نیستند. آهنگ تم!

من آنجا نیستم زیرا او هیچ لعنتی نمی‌دهد ، اما آنقدر گه که تنها چیزی که برای او در این فیلم خواسته شد ، خواندن دو جمله از طریق تلفن بود ، حتی دیوانگی را نشان نمی‌داد ، و او هنوز هم به نه گفت نکته اینکه Kostanski مجبور شد دختری با صدای مشابه را برای تقلید از او استخدام کند. از طرف دیگر ، دیویس پدر شده است و از زمانی که صاحب فرزند شده است ، فهمیده است که دیگر وحشت برای او وجود ندارد - و اتفاقاً حدس می‌زنم این بدان معنا باشد که ما هرگز حتی دنباله‌‌‌ای برای فیلم Skinned Deep نخواهیم دید. فقط مارک هولتون است که در سال 1988 با بازی در نقش "تماشاگری که جیغ می‌کشد" خود را در سراسر جهان شناخته کرد ، انریکو پالازو است! " در یک گلوله بلانت "، او موافقت کرد که برای ادامه دادن به داستانی که در بهترین سنت‌های ترسناک ، 25 سال پس از پایان فیلم اول شروع می‌شود ، بازی کند و دختر جنیفر آنیستون در آن بازی می‌کند.

نه آن واقعی که اتفاقاً وجود ندارد ، یعنی داستان. Leprechaun با جنیفر آنیستون و دوستانش به پایان رسید که وارویک دیویس را در باغ خانه برادران خود زنده سوزاندند و او را به چاه انداختند و Leprechaun Returns با بازگشت دختر جنیفر آنیستون به خانه برادران مادرش که در باغ او وجود دارد ، باز می‌شود. همه چاه سوخته است. تمام خانه در واقع از گریه‌های خرد شده ساخته شده است ، و در واقع لیلا و دوستانش به آنجا منتقل شده اند تا آن را دوباره روی پاهای خود بگذارند و از نظر انرژی از نظر اقتصادی مستقل شوند ، تا از شبکه خارج شوند.

ماسک مو گلیس پروتئین پلاس کره کاکائو
بازدید : 460
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 0:37

"همه خوب اما کافی: فیلم" A.K.A. "شیشه".
بررسی‌ها | 30/01/2019 | توسط دارت فون تریر
در چند سال گذشته ، با شدت و قوت بیشتری ، این اعتقاد راسخ شده ام که شاید فیلم‌های مبتنی بر کمیک را دوست ندارم. حداقل اینقدر زیاد نیست ؛ مطمئناً همانطور که در ابتدا اعتقاد داشتم ، زمانی که این مفهوم به من ارائه شد و من حتی فکر کردن در مورد مثالهای فاضلانه‌‌‌ای مانند Ant-Man یا Doctor Strange را تغییر ندادم ، که احتمالاً موارد استثنایی تایید کننده قانون هستند. در واقع مورد علاقه من در این زمینه Shadow Man و Rocketeer است ، جایی که اولی بیشتر ادای احترامی‌به قهرمانان پالپ دهه سی است (بسیار باهوش تر از دیک تریسی) و دومی‌از یکی از اولین آزمایش‌های متا گرفته شده است. - کمیک پست مدرن (دیوانه از آن آمده است) و آن چیزی است که وجود دارد ، اما با سینما. آنها بیشتر از فیلمهای کمیک هستند تا کمیکهایی که به فیلمها منتقل شده اند. من احتمالاً فیلم‌های طنز را بیشتر از فیلم‌های طنز دوست دارم که هنوز هم مجلات چاپی را ترجیح می‌دهم. بخشی به این دلیل که اکنون که امکانات وجود دارد ، من مهارت‌ها و ایده‌های کمیاب می‌بینم ، بخشی به این دلیل است که همه چیز حتی در مواقعی که باید یا نمی‌تواند کارساز نباشد زیرا "همه چیز رسانه آن است" ، احتمالاً. در پایان ، من چیز کمی‌به یادماندنی مانده ام که باید اتحاد بالقوه کامل بین دو چیز باشد که من دوست دارم ، نوعی ساندویچ PBJ سرگرمی. وقتی این محصول منتشر شد ، من Unbreakable را دوست داشتم زیرا این یک فیلم بود ، از لحاظ فیلم بودن قوی بود ، اما در مورد کمیک نیز صحبت می‌کرد. او این کار را با ذکاوت خاصی در بازگو کردن افسانه‌های آن انجام داد ، از پایین و از کنار ، موضوع را با فاصله‌‌‌ای که متا-آرنج-آرنج نبود ، کنار زد و با هوش برای متوقف کردن دقیقا جایی که هنوز از میانگین مادرزادی عبور نمی‌کرد ، این کمی‌است قبل از اینکه اسطوره آشکارا به "قهرمانان کمیک" تبدیل شود و همچنین شک و تردید در مورد میزان واقعی موضوع را ترک کند.


"لحظه‌‌‌ای قبل متوقف شوید"

من ناامیدی کسانی را درک کردم که در آن زمان از اتاق می‌گفتند: "اما چگونه؟ تمام وقت من این است که شما را با شخصیت‌ها آشنا کنم و سپس وقت آن است که زمان توقف ابرقهرمان‌ها برود؟! "، من آنها را درک کردم اما موافق نبودم. شاید من احساس می‌کردم که ما سالها برای ساختن فیلمهای بد بر اساس کمیک (و ما در انجام این کار کوتاهی نکردیم ، باید اعتراف کرد) ، بله! با این حال ، من فهمیدم که Unbreakable کار جدیدی را انجام می‌داد ، که امروز حتی قبل از اینکه به آن احتیاج داشته باشیم ، به آن احتیاج داریم: این قدم برداشتن از شخصی و CGI بود که به معنای نهایی کمیک‌ها ، قهرمانان و آنتاگونیست‌ها می‌رسید. کمی‌شبیه وقتی که مارولز بیرون آمد ، که با بیرون کشیدن ما از عمل و نشان دادن آن به ما از طرف شخص ثالث ، در متن قرار می‌گیرد ، باعث می‌شود آن را در ذات خود بهتر درک کنیم و مطمئناً بیشتر از کمیک‌های ابرقهرمانی ابرقهرمانانه (و متعالی) مارول دهه نود به خصوص Marvels ، مانند Unbreakable ، باعث می‌شود که عواقب عمل ، جایگاه قهرمانان در جهان و زندگی با عواقب یک بودن را درک کنیم. سپس ، بیا ، آنجا بروس ویلیس عصبانی و خسته است ، من هر چیزی را می‌بینم که بروس ویلیس خرد و خسته است. به طور خلاصه: در زمان اکران در سال 2000 ، این فیلم سینمایی مورد علاقه من شد ، بدون اینکه واقعاً یکی باشد.


"ناامیدی عمومی"

بیایید تقریباً بیست سال بپریم: من دیگر موهای بلندی ندارم ، کمیک کمتری می‌خوانم ، بروس ویلیس سایه خود است و شیامالان در این بین فیلم‌های بلندتری را از خواسته‌های کریسمس ساخته است ، اما به موجب آن رشته اولیه من همیشه به دیدن فیلم‌های زیبا می‌روم و همچنین به نظر می‌رسد که این تقسیم بد نیست. در واقع این طور نیست: فیلمی‌که به اندازه شخصیت‌های قهرمان اصلی ثبت دارد ، که به عنوان یک فیلم دراماتیک شروع می‌شود سپس به یک هیجان تبدیل می‌شود و سپس به ماورا طبیعی تبدیل می‌شود و سپس - پیچ و تاب شیامالان! - یک فیلم ابرقهرمانی است. در واقع: این فیلمی‌است که در دنیای ابرقهرمانان اتفاق می‌افتد ، ناگهان متوجه می‌شوید که بعد از این همه سال دوباره به فیلم Unbreakable برگشته اید و تحت این شرایط شخصیتی مانند McAvoy به طور حتم می‌تواند فقط یک ابر شرور باشد. در عرض چند دقیقه متوجه می‌شویم که نه تنها یک هیجان ماورا طبیعی بلکه یک داستان منشأ کمیک را دیده ایم. پوم! اینجا و آنجا سرها در اتاق منفجر می‌شوند ، برای کسانی که می‌توانند ارتباطشان را با یک فیلم تقریباً بیست سال زودتر درک کنند. مال من مطمئناً پرید و اولین فکر من این بود: "چه عالی!" ، یک بخش ثانیه بعد توسط "اوه خدای من ، امیدواریم که آنها اینجا متوقف شوند و دنباله‌‌‌ای را که در آن فیلم سینمایی درست می‌شود انجام ندهند" دنبال کردم. ترس من به محض رسیدن به خانه از طریق توییتر تأیید شد: کارگردان ، در این باره مصاحبه کرد ، گفت که می‌خواهد سه گانه بسازد و دنباله آن از قبل برنامه ریزی شده بود. من صادقانه نمی‌خواستم آن را دنبال کنم: ایده پرداختن به شایستگی موضوعی که همیشه مطرح شده بود بیش از حد در معرض خطر قرار داشت و فقط آسمان می‌داند که چقدر به فیلم‌های زیرنویس ابرقهرمان نیاز نداریم ، در AD 2019. حداقل شکست ناپذیر به ما اجازه دهید همانطور که ما آن را به یاد می‌آوریم ، ضد حماسه و "ناتمام" است ، یک انحراف وثیقه هوشمند

از سبد راه اندازی مجدد: Leprechaun برمی گردد
بازدید : 478
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 0:37

روز چهارشنبه We We We Blood: بررسی Assassination Nation
بررسی‌ها | 01/02/2019 | توسط زنا رولندز
آیا می‌توان دانست که چه کسی به این ایده دبیرستان رسیده است؟ منظور من این است که اگر چیزی وجود دارد که سینما و تلویزیون به ما آموخته است - و بدون سایه تردید همه این درست است ، چرا آنها باید به ما دروغ بگویند؟ - این است که دبیرستان یک آزمایش اجتماعی اسفناک و ناموفق است: راهروهای طولانی مجهز به کمد ، سالن‌های بزرگ آشفته ، اتاق‌های رختکن با طعم زورگویی ، کلاسهایی که به وضوح کم استفاده می‌شوند ، همه در بدترین حالت مملو از انبوهی از جوانان ، پر از هورمون و اعتماد به نفس ، عاری از خود کنترلی و احساس واقعیت ، و به طور متوسط ​​هرگز بسیار شفاف. اما این چه ایده‌‌‌ای است؟ حتی یک کودک می‌فهمد که هیچ چیز خوبی نمی‌تواند از آن ناشی شود. و در واقع ، چه به معنای واقعی کلمه دهان جهنم باشد و چه کابوسی به رنگ پاستل که در آن شخصیت اصلی در آن مرده است ، هر فیلم نوجوان یا سریال نوجوان زیر آن می‌تواند وحشتناک باشد. و این حتی منحصر به فرد آمریگانی نیست ، که به نظر وحشتناک نمی‌رسد عزیزم؟ سریالی که در آن شروع به آواز خواندن Tommaso Paradiso می‌کنید تا از شخصی که مادرش درگذشت را ترغیب کنید و در آخر ماجراهای مهیج اسکوتر دامیانو را دنبال می‌کنید.


کاملا

واقعیت این است که ، نوجوانی ، اساساً ، گریه است (و صادقانه بگویم پیش از نوجوانی نیز ، اما همانطور که Big Mouth عاقلانه خاطرنشان کرده است ، بهتر است آن را به شکل کارتونی بیان کنید یا از آن غافل شوید ، زیرا هیچ کس ادعاهای پورنوگرافی کودکان را دوست ندارد). ) حقیقت این است که ژانر نوجوان ، در همه اشکال آن ، درک یا دست کم گرفتن آن بسیار آسان است ، و البته یکی از مخوف ترین افراد است که می‌تواند بارها و بارها متوسط ​​تولید کند ، اما اغلب برای شاهکارهای کوچک ، فرقه فراموش نشدنی یا حتی فقط آزمایش‌های جسورانه دقیقاً به این دلیل که او همیشه سعی در جلب مخاطب جوان ، مرموز و دست نیافتنی دارد ، او اغلب شکل کلاهبرداری استیو بوسمی‌را با کلاه وارونه که مانند یک احمق صحبت می‌کند ، می‌سازد ، اما بار دیگر موفق می‌شود روی قطعه بماند ، از حال حاضر عکس بگیرد و سپس خود را در تخیل جمعی ثابت کنیم ، حتی اگر فقط به عنوان یک پدیده نسلی باشد.

همه چیز Assassination Nation با ظرافت و عدم احتیاط شخص پسری روی اسید است که نیمه برهنه و مسلح به یک تفنگ ساچمه‌‌‌ای ، با فریاد در اطراف مزارع می‌دود. LOOK ME LOOK AT ME SO REVELANT و کنترلی که نمی‌توانی باور کنی. شركتي در كپلاك شايسته M-SS KETA تمام موضوعاتي را كه قرار است با آنها روبرو شويم پيش بيني مي كند ، هر يك از آنها محرك احتمالي براي منفجر كردن هر جدول زماني اجتماعي ، از A of AbuseE تا W سلاح‌ها ، عبور از (اسپویلر ) ، RAPE (در تلاش) ، HOMOPHOBIA ، SEXISM ، MASCULINITY TOXIC و RACISM ، از جمله موارد دیگر. سپس نوار را عقب بزنید ، کمی‌صدا را کم کنید و سعی کنید از ابتدا شروع کنید.

Assassination Nation دومین ویژگی سام لوینسون ، پسری است که در اوایل سی سالگی از باری لوینسون (اگر از من سال کنید کارگردان کمی‌دست کم گرفته شده است ، گرچه باید پذیرفت که او گاهی خودش را در آن قرار می‌دهد). این فیلم در سالم ، ماساچوست تنظیم شده است و می‌گوید - فقط فکر کن! - شکار جادوگر رقم نخورد چهار قهرمان او هنوز گروه دیگری از نوجوانان خوش تیپ هستند که می‌توانند هماهنگ و در حرکت آهسته راه بروند ، وارثان بسیار شایسته هیترز ، جادوگران جوان ، دختران در بورلی هیلز ، منظور از دختران و بهار شکنانی هستند که قبل از آنها بودند ، و آماده به عنوان اگر می‌خواهید آن را به آنها بدهید فوراً نمادین شوند. مجری‌ها همه خوب و معتبر هستند ، از شخصیت اصلی داستان ، اودسا یانگ شروع می‌کنند (همین را نمی‌توان درباره بلا تورن الهی گفت ، که در یک نقش ثانویه ظاهر می‌شود ، پایان بسیار خوشمزه‌‌‌ای را رقم می‌زند و حتی اگر زندگی اش از بین نرود نمی‌داند چگونه بازی کند. ) مانند اکثر نوجوانان ، دختران اگر غرق در یکنواختی معمول ریاکارانه و دروغین استان آمریکا و در تنهایی اینستاگرامی‌خود نباشند ، کل روز کلوپ سعادت را ایجاد نمی‌کنند.


مثل اینکه

تا زمانی که بمب منفجر شود: کسی کامپیوترها و تلفن‌های همراه ساکنان مختلف شهر ، ابتدا مشهورترین شهروندان و سپس به تدریج مردم عادی را هک می‌کند ، با این کار چت ، عکس ، فیلم و تاریخچه سایت‌های پورنو را برای همه قابل دسترسی می‌کند و این شانزده شمع fluo به The Purge تبدیل می‌شود. اما نمی‌خواهم چیزهای زیادی بگویم ، زیرا Assassination Nation نقص‌های مختلفی دارد ، اما دارای شایستگی‌های انکارناپذیری است ، از جمله توانایی تغییر ناگهانی چندین بار ، و تبدیل شدن به یک فیلم متفاوت از آنچه در لحظه قبل بود. به عنوان مثال ، پس از شروع جیغ ، او تمام وقت را صرف ساختن پرتره‌‌‌ای از زندگی روزمره جوانان امروز می‌کند ... مطمئناً کنایه آمیز است ، اما همچنین (برای آنچه می‌دانم ، امروز دیگر جوان نیستند ... از یک بیت) کاملاً قابل قبول ، البته در بالای صفحه. در یک نقطه خاص به سمت دیستوپی خشن و سپس به سمت بهره برداری اغراق آمیز و مسخره تبدیل می‌شود. تقریباً هیچکدام

"همه خوب اما کافی: فیلم" A.K.A. "شیشه".
بازدید : 376
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 8:39

من در FrightFest 2019 در تعطیلات بودم
BLOG | 28/08/2019 | توسط نانی کبرتی
من باید صادقانه بگویم (این وظیفه من است): به طور کلی ، امسال Frightfest یک نیمه ناامید کننده بود ، به خصوص با توجه به اینکه آن جشن بیستمین دوره خود بود.
اما چه می‌توانم بگویم ، میانگین سالانه به کسی نگاه نمی‌کند ، و اگر امسال هیچکس شاهکار در رشته نداشته باشد ، کار زیادی وجود ندارد: این رویداد ، حتی در بدشانس ترین نسخه‌های آن ، چیزی منحصر به فرد و غیرقابل قبول است.
چیزهای کمی‌واقعاً انتظار می‌رفت: Crawl قبلاً در ایتالیا منتشر شده است. داستان‌های ترسناک برای گفتن در تاریکی به زودی و همچنین Ready یا Not دنبال می‌شوند. جنون در روش اولین کارگردانی جی میز است که بیش از هر چیز دیگری را نگه می‌دارد زیرا به معنای واقعی کلمه هر کس می‌تواند بهتر از آخرین کوین اسمیت ، حتی جی میز با اینرسی خالص باشد. به راحتی می‌توان فیلم موز منشعب را مشاهده کرد. Daniel Isn't Real یک فیلم بسیار احمقانه است که به دلیل پسر شوارتزنگر که در نقش نوعی اهریمن تایلر دوردن نشان دهنده جذابیت خوب است ، برجسته است. من با دقت از نسخه بازسازی شده Rabid توسط خواهران سوسکا چشم پوشی کردم.
هدیه واقعی سالگرد: حضور خود داریو آرژانتو ، که اکران فیلم Tenebre را معرفی کرد و نسخه‌هایی از زندگی نامه خود را امضا کرد. شرکت در این رویداد به معنای از دست دادن سه موضوع جدید بود و من این کار را رها کردم.
مضامین تکراری:
- بسیاری از فیلم‌های آرژانتینی (من حتی یک مورد را ندیده ام) ؛
- بسیاری از فیلم‌های روسی (من حتی یک مورد را ندیده ام) ؛
- بسیاری از فیلم‌ها در مورد شیطان (من چند مورد را دیده ام) ؛
- بسیاری از فیلم‌های مبارزه طبقاتی ، که در دو فیلم آنها صحنه‌‌‌ای از مشت زدن یک کودک به کودک وجود دارد (من همه آنها را دیده ام).
- دو فیلم با ابر مدل‌های افسانه‌‌‌ای سابق در نقش شرور شیطانی (مونیکا بلوچی در نکروترونیک ، ربکا رومیان در وحشت شیطانی ، هر دو دیده شده)
- باز هم ، این واقعیت که سه گانه ارباب حلقه‌ها تأثیر تاریخ سینما را فراموش می‌کند که دو فیلم اول پیتر جکسون هنوز هم دارند.
یک Top 10 کلاسیک ناعادلانه است ، بنابراین من فقط با دو فیلم شروع می‌کنم که بدون رزرو توصیه می‌کنم و با پنج فیلم کاملاً خوب دیگر دنبال می‌کنم. بقیه جشنواره‌های زیبا ، تمایل ، دوست داشتنی ، بسیار تماشایی اما فراموش نشدنی (با بسته‌های گاه به گاه) بود.
آماده رفتن:


آماده یا نه
سرزنش رادیو سکوت ، پس از یک سری طولانی شورت و یک خجالتی طولانی که هیچ کس (حتی ما) چرخانده است. در اینجا ما در مورد یک عروس جدید صحبت می‌کنیم که توسط بستگان ثروتمند شوهرش درگیر یک بازی پنهان و جستجوی مرگبار است ، بهانه‌‌‌ای مناسب برای یک هجو طبقاتی که محافظه کاران جدید (و نه تنها) را هدف قرار می‌دهد ، با این حال ، سرگرم کردن ، خون و نوشتن در پیش زمینه. جامد. سامرا بافندگی به اندازه فرمولهای اخیراً استاندارد شده "زن قوی" نیست بلکه نوعی "حقه" انسانی است که وقتی غریزه زنده ماندن (و عصبانیت) به آن اقتضا می‌کند ، می‌داند چگونه دنده را عوض کند ، و تقدیس قطعی آن مستقیماً به وضعیت نماد.


سعادت
جو بگوس قبلاً چندین مورد را که ما را متحیر کرده است شلیک کرده است ، اما اینجاست که صاعقه مقدس الهام غیرقابل مهار او را تحت تأثیر قرار می‌دهد. Bliss به عنوان یک بازسازی جنسیتی Driller Killer شروع می‌شود ، سپس با فیلم The اعتیاد و فیلم Smack My Bitch Up مخلوط می‌شود و میزان صدا را به حداکثر می‌رساند ، در یک گردباد توهم داروی مواد مخدر ، فلز و ماورا بنفش به حواس حمله می‌کند که به نظر می‌رسد مندی ل شاگرد جادوگر. من مات و مبهوت بیرون رفتم زیرا از آن زمان که سان (o)) را دیدم اتفاق نیفتاده است) با بوریس یک متر از بلندگوها.


یک قدم بزرگ زیر:

روحیه‌های مهربان
جدید Lucky McKee اساساً نسخه دیگری از Ad خطرناک است ، اما با روابط صمیمی‌شخصیت‌های درگیر (یک مادر ، یک دختر و یک خواهر / عمه از سن برابر) درگیر است و با دستی هوشمند و محکم مدیریت می‌شود. غبارروبی عالی تورا توس و نقش زندگی برای کیتلین استازی.

منهدم شده
لری فسدنن تلاش خود را به فرانكشتاین (نه خوشبختانه پینوكیو) نشان می‌دهد و شما قبلاً می‌دانید كه این كار باید به طور پیش فرض مورد توجه قرار گیرد. نسخه او می‌بیند که قلعه در آلمان در بروکلین به یک اتاق زیر شیروانی تبدیل شده است ، و استعاره به معضلات و مسئولیت‌های پدری می‌پردازد ، و رابطه بین یک "خالق" و "کار" او ، که اکنون او در آن جای می‌گیرد شکل یک "تولید کننده" مفیستوفلیک نیز تعیین کننده است.

بیا پیش بابا
یک هیپستر بزرگ کهکشانی با بازی Lord of the Rings Broth به دیدن پدری می‌رود که 30 سال است او را ندیده است. ابتدا می‌بینیم که استفن مک‌هاتی (Pontypool) صحنه را می‌بلعد ، سپس داستان تصمیم می‌گیرد با ژانرها بازی کند و جهت‌های غیرقابل پیش بینی را در پیش بگیرد و به یک تمرین سرگرم کننده در سبک تبدیل شود.

یک زن خوب پیدا کردن سخت است
کاملاً آسان نیست که یک بیوه جوان پرولتاریایی با دو پرانتز در بلفاست باشد ، و فیلم Abner Pastoll سنگینی اوضاع را به خوبی به تصویر می‌کشد و سپس بار یک داروخانه را اضافه می‌کند

عزممو جزم کردم که یه پلی لیست بنویسم
بازدید : 620
پنجشنبه 30 مهر 1399 زمان : 8:39

بررسی فیلم MACCOSA Pyramid: The Banan Splits Movie
بررسی‌ها | 02/09/2019 | توسط استنلیو کوبریک

BANANACADABRA

چه دنیای دیوانه‌‌‌ای است که دنیای دیوانه سینماست! واقعاً اتفاقات دیوانه وار هر از چند گاهی در دنیای دیوانه سینما رخ می‌دهد.

به عنوان مثال این گفتگوی واقعی بین مدیر عامل شرکت برادران وارنر ، گوارنیرو فراتلی ایتالیایی-آمریکایی و رئیس اداره ایده‌های جدید چند ملیتی ، اورلاندو بلوم (او یک نام است).

"اورلاندو ، اورلاندو ، چرا اورلاندو هستی؟ چرا شما نمی‌توانید شخص دیگری باشید ، شاید شخصی که شغل خود را می‌داند؟ "
"تو مرا ناراحت می‌کنی ، گوارنیرو ، کار من همیشه از کیفیت عالی برخوردار بوده است"
"اورلاندو از چی حرف می‌زنی! من یادآوری می‌کنم شما کسی هستید که از سونی پیشنهاد عبور متقابل فیلم Emoji و فیلم سبیل هنری کاویل را "
"خوب ، این بهترین شهود من نبود ..."
"حسن تعبیر! همه دنیا با بازیافت مارک‌های چند دهه قبل و بدون اینکه کسی پلک چشم بزند ، پول زیادی کسب می‌کند و آیا شما مدل جدیدی را پیشنهاد می‌دهید؟ "
"خوب ، خوب ، این همه درست است ، اما قسم می‌خورم که آماده آمرزیده شدن هستم. به این ciccio گوش دهید: Banana Splits در نسخه ترسناک "
"Maccosa"
"واقعاً به این فکر نمی‌کنید: بیایید یک سریال کودکانه قدیمی‌را که قهرمانان اصلی آن بودند ، بگیریم و عروسک‌ها را به روبات‌های قاتلی تبدیل کنیم که مردم را که به ضبط برنامه‌های خود هجوم آوردند ، قتل عام کند"
"می‌فهمم ، اورلاندو! شما می‌خواهید از ناراحتی ذاتی ایجاد شده در بزرگسالان با وجود عروسک‌های غیر قابل قبول زیبایی شناختی ، که شامل شخصی است که احتمالاً همیشه عصبی است ، سیگاری است و دارای مشروبات الکلی است ، استفاده کنید تا فضای کودکانه یک انتقال تاریخی را منحرف کرده و آنها را با انزجار و روده آغشته کند! "
"دقیق! و من می‌خواهم این کار را با فشار دادن شتاب دهنده روی همه چیزهایی که نمایش را خنده دار و دوست داشتنی انجام می‌دهم تا بیگانگی تولید شده توسط یک محصول سرگرمی‌طراحی شده برای صحبت با کودکان ، و بنابراین ، برای یک بزرگسال ، غیر عادی و خطرناک فراتر از مرز روانپریشی ایجاد شود! "
"آه! بنابراین شما می‌خواهید با انگشت به قتل و حشرات پوچ یک پانتومیم که همه همیشه خوشحال هستند ، شاید شما همچنین می‌خواهید به کودکان بیاموزید که بابا نوئل وجود ندارد ، چیزی که آنها در تلویزیون می‌بینند یک دنیای موسیقی در آنجا است این مرگ است ، که شما هرگز نباید آرایش دلقک را پاک کنید زیرا زیر رنگ روغن شما ممکن است مردی را پیدا کنید که گریه می‌کند "
"آره! در واقع من می‌خواهم فیلمی‌درباره سندرم Teletubbies بسازم "
"Dunno ، از همه ایده‌ها ..."
"شما آن را دوست ندارید؟"
"بیایید این کار را انجام دهیم"

آیا آن را دیده اید؟ حنا و باربرا. این مواد یک محصول‌هانا-باربرا بود. عروسک‌های خنده دار ، چوب دستی ، گوزهای سورئال و آیا از قلم استفاده شده برای عنوان آگاهی دارید؟

ویکی پدیا تقسیم موز را به شرح زیر رتبه بندی می‌کند:

و نمی‌دانم ، دیدن "کودکان" و "روانگردان" در کنار هم تأثیر خاصی دارد.

حداقل تا وقتی که شما متوقف شوید و به آن فکر کنید ، و من به Teletubbies فوق الذکر برمی‌گردم: آیا نمایشگاهی برای کودکان وجود دارد که بزرگسالان را به فریاد نمی‌کشد "Poffare، how much مواد مخدر!" منظور من این است که وجود یک کودک یک سفر روانگردان مداوم است ، فکر کنید چطور باید سه ساله بود ، زندگی در محاصره غول‌ها ، کنترل کامل بر عملکردهای حرکتی شخص ، توانایی نسبت دادن معنی خوب به 80٪ از آنچه اتفاق می‌افتد و صداهایی که غول‌های فوق الذکر از آنها ساطع می‌شوند. واضح است که نمایش‌های تلویزیونی اختصاص یافته به عروسک‌ها پر از رنگ‌های روشن ، موجوداتی تغییر شکل یافته است که با کفرگویی با زبانی ناپسند و اکنون منقرض شده ابراز وجود می‌کنند ، اجرام آسمانی که بدخواهانه لبخند می‌زنند: تماشای تو ، برای یک بزرگسال ، یک فرو بردن اجداد در میان دود است خاطراتی که از فراموشی به وجود می‌آیند و اولین سالهای وجود آن هستند - این آشغال‌های سمی‌است که ما را دوباره بچه می‌کند و بنابراین با وحشت ما را فلج می‌کند ، مانند هر آنچه در دوران کودکی در اطراف ما اتفاق افتاده است.


"سرانجام ما ملاقات کردیم ، اسنورکی"

نسخه دیگر داستان این است که در خانه وارنر آنها فیلمنامه‌‌‌ای را آماده کرده اند که بر اساس پنج شب در فردی ساخته شده است - یک بازی ویدیویی ترسناک متوسط ​​که در YouTube محبوب است زیرا مردم خودشان آن را ضبط می‌کنند و می‌ترسند و می‌روند OOOO AAAAA و لایک‌های زیادی به دست می‌آورد - و در آخر آنها تصمیم گرفتند همه نام‌ها را تغییر دهند و آن را به نسخه ترسناک Banana Splits تبدیل کنند ، یک مارک فراموش شده که هیچ کس نمی‌دانست چه کاری انجام دهد ، پس چرا همه چیز را نمی‌فرستد در گاو؟ کسی ایده‌های بهتری دارد؟

به نظر می‌رسد که این عروسک‌های ترسناک یک ایده عالی است ، که در یک سطح زیباشناختی و موضوعی کار می‌کند و اگر به روش صحیح کاهش یابد ، می‌تواند یک برش بسیار دلپذیر ایجاد کند که فقط چند مرحله از تعالی متوقف می‌شود. در این مورد دانکاکا استرهازی ، که تاکنون زندگی حرفه‌‌‌ای متشکل از درام‌های تاریخی و هیجان انگیز را انجام داده است ، رو به زوال است و ، که با چشم انداز فیلمبرداری فیلم موز تقسیم می‌شود ، با آغوش باز از پوچ بودن پیش فرض استقبال می‌کند و آن را با جدیت و سختگیری تقریباً بیجا.

مهمترین جزئیاتی که Esterhazy azz

من در FrightFest 2019 در تعطیلات بودم

تعداد صفحات : 0

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی